یادداشت محمدرضا شمس اشکذری

        «به علت گذر زمان و اینکه آقای مهدی ارتیانی سی سال است ویلچرنشین است، به ندرت خاطراتش را به یاد می‌آورد و اگر هم خاطره‌ای در ذهنش جلوه‌گری می‌کرد، تاریخ وقوعش را به یاد نمی‌آورد. خودش می‌گفت که در طی این سی سال هرگز از طرف مراکز و رسانه‌ها برای مصاحبه و پرسیدن حتی خاطره‌ای کوچک به سراغم نیامده‌اند. به همین دلیل خواه ناخواه خاطراتم کم‌رنگ شده.»
دست مریزاد باید گفت به باعث و بانی این مجموعه. شاید در کتابخانه‌ها و در آن کتاب‌های قطور و اسناد، نامی از چنین دلاورانی باشد اما در این اینترنتِ درندشت که با جستجوی نام مهدی ارتیانی، فقط همین کتاب پیدا می‌شود. دریغ از یک مصاحبه، یک فیلم کوتاه یا صفحه وبلاگی.
کسی که هشت سالِ جنگ را همه در میدان نبرد بوده، خیلی حرف‌ها دارد که شایسته شنیدن است. و چه تلخ که پس از این همه سختی (ایستادگی در خرمشهر، حمله به مواضع دشمن در خلیج فارس، اسکورت کشتی‌ها، خنثی کردن مین‌ها و ...)، درست در بهار سال آخر جنگ، در یک عملیات شناسایی در خلیج فارس، قطع نخاع شدند و به قول خودشان به تخت دوخته شدند.
      
129

8

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.