یادداشت mobina pahlavan

        "کتاب ناتورِ دشت"

هولدن دیوانه نبود... فقط اِلی را نداشت.
بعضی فقدان‌ها فقط یک نفر را با خود نمی‌برند،
بلکه کلِ جهان را از تو می‌گیرند.

 این کتاب، برای تمام هولدن‌هایی‌ست که ناتورِ دشت‌شان را از دست داده‌اند...
و حالا خودشان ایستاده‌اند،
کنار پرتگاه زندگی دیگران،
تا نگذارند کسی سقوط کند.


هولدن، پسری که از همه‌چیز و همه‌کس، جز خواهر کوچک‌ترش فیبی و برادر بزرگ‌ترش الی، عمیقاً متنفر است و به تمامیت آن‌ها لعنت می‌فرستد. هولدن بعد از مرگ برادرش الی، انگار که ابهت جهان پیش چشمانش خوار شده باشد، پس از آن سعی می‌کند در جهانی زندگی کند که جای فقدان الی را پر کند.
اما... نه!
هولدن تمام زمین و آسمان را به‌هم می‌دوزد تا فراموش کند که دیگر الی نیست...
امّا باز هم، وقتی صحبت از الی به میان می‌آید، هولدن همچون شکوفه‌ی بهاری می‌شکفد و با نرمی و لطافت، خاطراتش را به یاد می‌آورد.

الی، الهه‌ای که هرکسی آرزوی داشتن کسی مثل او را در زندگی‌اش دارد، اما از این واقعیت غافل‌اند که هر وجود بزرگی، فقدان بزرگی هم خواهد داشت.
و فقدان الی، چیزی بود که هولدن هیچ‌جوره نتوانست جای آن را با هیچ‌چیز—حتی اندکی—پر کند.

داشتن الی، هولدن را حریص کرده بود به دنیا و تمام دارایی‌های آن.
هولدن دیگر نمی‌توانست وجود کسی را تحمل کند که ذره‌ای شباهت به الی ندارد.
نمی‌شود انسان پرخطا و پُرتوقّع را جایگزین فرشته‌ای چون الی کرد، که بی‌توقّع، به هولدن عشق می‌ورزید.
نمی‌توانست انسان‌های دورو را جایگزین کسی کند که جز صداقت از او ندیده بود.
نمی‌توانست فقدان زیبایی بی‌حد و حصر الی را، حتی اندکی، با دیگران تسکین دهد.
پس چاره‌ای نداشت جز نفرت!
اگر نمی‌توانست دوباره عشق الی را داشته باشد، پس متنفر می‌شد از هر آن‌چه که الی نیست.

هولدن عاشق فیبی، خواهر کوچک‌ترش بود.
هولدن می‌خواست در آینده «ناتورِ دشت» بشود؛ و در دشتی که کودکان جست‌وخیز می‌کنند و شادی‌کنان به اطراف می‌دوند، محافظ جانشان باشد و نگذارد هیچ کودکی از پرتگاه به دره بیفتد.
شاید هولدن از کودکی‌اش دفاع می‌کرد...
او شده بود همان کسی که نداشت: «ناتورِ دشت».

هولدن به دره افتاده بود، چون تنها ناتور دشتش، مرده بود.
و حالا او باید ناتورِ فیبی می‌بود.
باید به او عشقی می‌داد که دنیا از او دریغ کرده بود.
باید او را از سقوط در دره‌ی زندگی حفظ می‌کرد.
هولدن دیوانه نبود، او فقط الی را نداشت.

این کتاب یاد‌آور الی های زندگی ماست، 
چه آنها که زنده‌اند و چه آنها که مرده‌اند.
به ما یادآوری می‌کند قدر الی های زنده‌ی زندگی‌مان را بدانیم،
و اگر دیگر نداریمشان، بدانیم منشا این درد تسکین ناپذیر کجاست.

      
3

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.