یادداشت محمد مهدی صافی
1401/3/5
موراکامی در این کتاب پا به دنیای ذهن مخاطبی میگذارد که مسئله اش داستان نویسی ست، چه میخواهد آن را تاره شروع کند و چه شروع کرده و حرفه اش نویسندگی نیست و یا از قضا یک نویسنده ی شناخته شده است اما نیاز دارد که از بیرون خودش و رفتارش به عنوان یک نویسنده را بازنگری کند. رفتار موراکامی در طول کتاب را این طور میتوان تصور کرد که انگار با مخاطبش کنار یک چشمه آب گرم نشسته باشد و پا درون آب گذاشته باشند و همزمان با نفوذ گرمای طبیعی آب به جان مخاطب، صادقانه و بدون پیچیده گویی با او از راه طی شده حرف بزند. موراکامی مثل کسی که زل زده باشد توی چشم مخاطب اهل داستانش هرچه که به ذهن او میرسد را پیش از پرسش او به شیوه ی خودش پاسخ میدهد بی آنکه بخواهد نصیحت کند و یا تجربه خودش را به عنوان یک نسخه قطعی تجویز کند. زبان مشترک او با مخاطب ش همانطور که می گوید «قصه» است و سعی میکند هر چه سد راه او و ذهن اوست را برطرف کند. مسئله کتاب بالاتر و پیش از مسائل فنی بوده و تمرکز موراکامی دقیقا روی سلوک نویسندگی است. او معتقد است نویسنده برای نوشتن به ارتقای توان روحی و جسمی همزمان محتاج است...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.