یادداشت
1402/11/22
بعد از یادداشتهای یک دیوانه، این دومین اثری بود که از گوگول خواندم؛ اینبار هم در وصف گوگول و کتابش باید بگویم «ساده، سرراست و اعجابآور»! گوگول قلمفرسایی نمیکند، خودش را به آب و آتش نمیزند، داستان را عقب و جلو نمیکند اما در همین حین داستان و آدمهای داستانش را جوری جلوی چشمت قرار میدهد که مدام به خودت بگویی «عجب، که اینطور»! داستان یک ایده عجیب و غریب دارد: خرید و فروش رعیتهایی مرده که عمرشان به دنیا نیست اما اعتبارشان چرا! و امان از آدمی مثل چیچیکف که برای رسیدن به امیال و آرزویش مینشیند و چه فکرها که نمیکند و این هنر گوگول است که وقتی قصهاش تمام شد -اگر آدم منصفی باشی- آخرش بگویی «اِ، پس منم که دست کمی از چیچکف ندارم»! خلاصه اینکه بخوانید و لذت قصه را ببرید و بابت طعنهها و تکهها و تلنگرهای وقت و بیوقت گوگول کیف کنید...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.