یادداشت فرفری موی غزلساز
1403/11/26
یه کتاب دیگه از فریدا مکفادن هم تموم شد. قبل از خوندن کتاب، نظرات رو خونده بودم و حالا که داستان تموم شده، باید بگم متاسفانه با بیشتر نظرات موافقم. شاید اگه تکرار کمتری وجود داشت، داستان بهتر و قابل تحملتر میشد. داستان به خودی خود جذاب بود، اما این تکرار کمی خستهکنندهش کرده بود. پلات تویست قوی نداشت و حتی پایانش چندان میخکوبم نکرد. داستان سوالات زیادی برام پیش آورد که نویسنده بهش جواب نداده بود. مثلا اینکه شخصیت زن، تس، میتونست توی گوشی تلفنش هر اطلاعاتی که هر روز به دست میآورد بنویسه و یه جورایی برای خودش نوتیفیکیشن بذاره تا بهش یادآوری بشه و ازشون باخبر بشه؟ اینطوری خیلی از سوالات ذهنش حل میشد چون متوجه خیلی چیزها شده بود. این یکی از باگهای داستان بود که برام عجیبه چرا نویسنده بهش جواب نداده. خلاصه داستان بدون اسپویل: داستان در مورد زنی به نام تِسه که بر اثر تصادف، دچار آسیب شده و هر روز یادش میره کیه و کجاست. هر روز، همسرش گراهام باید بهش توضیحاتی بده، خدمتکارش کامیلا ازش مراقبت کنه و با شروع روزی جدید، دوباره همهی این اتفاقات تکرار میشه. ماجرا جایی عجیب میشه که تِس متوجه میشه تموم درهای خونه قفله و اجازه نداره به تنهایی از خونه خارج بشه، حتی تلفن همراهش هم باید آخر هر شب به گراهام تحویل بده و پیامهای ناشناسی به دستش میرسه که بهش میگه نباید به شوهرش اعتماد کنه. پیامهایی که از طرف نامزد سابقش هریه. تِس هر روز به دنبال نشونههایی میگرده و چیزهایی کشف میکنه که باعث وحشتش میشه. رازهایی که باید تا قبل از فراموشی دوباره، کاری در موردشون انجام بده... تِس متوجه چه رازهایی میشه؟ چه کسی داره بهش دروغ میگه، گراهام همسرش یا هری نامزد سابقش؟ آیا تِس میتونه با وجود فراموشی هر روزه، حقیقت رو کشف کنه؟ امتیاز در گودریدز: 4.02
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.