یادداشت مسیح ریحانی

        📚 از متن کتاب:
«تنها کنایه‌ای که می‌توان به فقر زد این است که عدالت و نوع‌دوستی را به انکارهایی غیرمنصفانه وامی‌دارد. آن‌گاه که شوربختان از دروغگویی جامعه اطمینان یابند، خود را با شور و شوقی بیش از همیشه در آغوش خداوند می‌اندازند.»

«کلنل شابر» اثر نویسنده‌ی شهیر فرانسوی «اونوره دو بالزاک» یکی از آثار کلاسیک ادبیات رئالیستی فرانسه است. این رُمان کوتاه و پرکشش، قصه‌ای عمیق و پرمعنا درباره‌ی مسائلی همچون هویت و عدالت را روایت می‌کند.
«بالزاک» در این اثر به زیبایی و استادانه اقدام به شخصیت‌پردازی و فضاسازی می‌کند و در قالب حکایت یک کلنل نظام قدیم، به انتقاد از جامعه‌ی پساناپلئونی می‌پردازد.

«کلنل شابر» (شخصیت اصلی کتاب) از سربازان رشید دوران ناپلئون است که در آوردگاه‌های بسیاری شرکت کرده و بارها زخمی شده است. او که گمان می‌رفته در آخرین نبردش کشته شده است، اینک از گور برخاسته و پس از سال‌ها و با تحمل رنج‌های فراوان خود را به پاریس رسانده تا هویت و زندگی‌اش را بازپس‌گیرد. اما از آن‌جایی‌که به سبب علاقه‌ی قلبی ناپلئون به «کلنل» بی‌نوای ما، حتی پیشکار مخصوص پادشاه هم مرگ «کلنل شابر» را در آخرین نبردش تایید کرده است؛ دیگر هیچ‌کس حرف او را نمی‌پذیرد و همه چنین گمان می‌برند که او پیرمردی ژنده‌پوش و شیاد است که با سر هم کردن داستان‌هایی از «کلنل شابر» به دنبال کلاه‌برداری از آنان است.

باری، حتی همسر پیشین او نیز که گمان می‌برده او مرده است، اکنون با مرد دیگری ازدواج کرده و صاحب فرزندانی است و با ثروتی که از همسر سابقش، کلنل بخت‌برگشته‌ی داستان ما، به او رسیده؛ مشغول گذران زندگی در عمارتی مجلل و در رفاه کامل است. در حالی که همسر سابقش در یک اصطبل و در شرایطی بسیار نامطلوب زندگی می‌کند.

پس از تلاش‌ها و شکست‌های فراوان در نهایت «کلنل شابر» موفق می‌شود که توجه وکیلی را به موضوع پرونده‌ی خود که همان بازپس‌گیری هویت و ثروت از دست رفته‌اش است، جلب کند. هر چند که همسر سابق «کلنل شابر» نیز از موکلینِ وکیل مذکور است؛ اما وکیل می‌پذیرد که پیگیر پرونده‌ی «کلنل شابر» باشد...

📚 از متن کتاب:
«در جامعه‌ی ما سه دسته یافت می‌شوند که اعضایشان نمی‌توانند دنیا را به چیزی بگیرند-کشیشان و پزشکان و وکیلان. این هر سه جامه‌ی سیاه به تن می‌کنند، شاید از این رو که سوگوار تمام فضیلت‌ها و تمام خیالات باطل هستند.»

این کتاب، بیش از آنکه یک داستان عاشقانه یا جنگی باشد، نقدی بر جامعه‌ی فرانسه‌ی پس از انقلاب و دورانی است که طبقه‌ی اشراف با بهره‌گیری از ضعف‌های نظام قضایی، به خواسته‌های خود می‌رسند. بالزاک از زندگی «کلنل شابر» استفاده می‌کند تا بی‌عدالتی، طمع، و بی‌تفاوتی طبقه‌ی حاکم نسبت به اقشار پایین‌تر جامعه را نشان دهد.

با این‌که «کلنل شابر» کتاب کوتاهی است، اما آن‌چنان سرشار از جزئیات و توصیف‌های دقیق و شخصیت‌پردازی‌های منسجم است که خواننده را غرق در لذت می‌کند؛ گویی که او سفری کوتاه به فرانسه‌ی پس از انقلاب داشته است.
      
8

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.