یادداشت Arash
4 روز پیش
خدمتکار خانواده ای بچه اشون به قتل می رسونه . در دادگاه همه چی قبول میکنهو میگه من گناهکارم! از خودش دفاع نمیکنه. و... قبل از اینکه بیشتر در مورد این نمایش حرف بزنم به این موضوع اشاره کنم . نمایشنامه از رمانی به همین نام که توسط ویلیام فاکنر نوشته شده است. در سال ۱۹۵۶ این نمایش به کارگردانی آلبرکامو روی صحنه میره.حالا نمیدونم میشه گفت جزئی از آثار کامو است یا خیر. ولی بازم طرز تفکر کامو در این نمایش هم احساس میشه. در ادامه شاید کمی اسپویل بشی:) در اینجا مخاطب وارد جهانی می شود که ترکیبی از اعتراف ، عذاب وجدان، رنج و ... است. در کل میتونیم بگیم رویارویی انسان با بار گذشته و انتخاب هایش را نشان میده . کامو در این اثر هم از فلسفه اش مینویسد. که انسان میتونه بار گناه به دوش بکشه و با وجود گناه میتونه رستگار بشه؟میتونه از مسئولیت خودش فرار کنه؟ کامو کاری می کنه که هر کدام از شخصیت ها این سوال در ما ایجاد میکنه که: _ آیا میشه بر گذشته چیره شد؟ _ امید میتونه در بدترین موقعیت هم ما را نجات میدهد یا نه؟ کامو نشون میده انسان در میان پوچی ، با انتخاب هایش می خواهد معنایی بسازد. هر چی از کامو و تفکراتش بنویسم کمه. برام جالب بود که پیش زمینه اصلی نمایش از نویسنده دیگریه که کامو به شکل نمایشنامه دوباره آن را خلق کرده است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.