یادداشت آریانا سلطانی
1403/10/11
. عصیانگر اثر البر کامو . در عصر نفی و انکار،بعد از کمرنگ شدن حضور و نفی خدا در اذهان، مهمترین مسئله نیست انگاری و موضوع خودکشی است. به گونه ای که بشر نیاز دارد موضع خود را با جنایت مشخص کند! زیرا که خودکشی و کشتار، هردو گرفتن جانی در مقابل جانی دیگر است! پس ایا لازمه ی نیست انگاری قتل است؟ زیرا که بشر با عصیان بر خدا جای او را میگیرد و خودش از مخلوق به خالق تغییر نقش میدهد! پس خالق دارنده جان انسان هاست. ایا باید کشتار راه بیندازد؟ عصیانگر کیست؟ کسی که همه ی عمر فرمانبردار بوده و به ناگاه نه میگوید ولی نه برای نفی خود بلکه برای حفاظت از ارزش آزادی و عدالت! این ارزش از روی خود خواهی نیست زیرا حاضر است برای این عصیان جانش را نیز فدا کند... در عصر قدیم پرومتیوس اتش را به انسان ها داد و در مقابل خدایان عصیان کرد و مجازات شد و در عصر جدید مارکی دو ساد جرقه عصیان بر ضد خدا را زد و لذت جویی و نفی قوائد اخلاقی را خواستار شد! نیچه و داستایفسکی امدند تا این نیست انگاری در مقابل نفی خدا را با "همه چیز مجاز است" و "حتی اگر..." پاسخ گویند... و در نتیجه این عصیانگری بشر انقلاب هایی به وجود امد که انسان عصیان خود را از اسمان و خدا تا تاریخ و بشر و هنر ادامه داد... از انقلاب فرانسه تا هیتلر و نازی... عصیان برای چه؟ برای نفی خدا و داشتن عدالت و ازادی،انقلاب کرد ولی برای بقای انقلاب دست به نفی خود زد ولی همین عامل شکست انقلاب های سوسیالیستی و فاشیستی و خونین سدن گیوتین های فرانسه شد! انسان خواست تا با جرقه عصیان علیه باور به مابعداطبیعه و خدا، و عصیان تاریخ و ستم، و عسان علیه خود، خدایی نو بنا کند که خودش باشد. ولی در راه این عصیان باید خالق میشد! و خالق چه باید میکرد؟ این کتاب رو باید چندین و چند بار در دوره های مختلف زندگی خوند! نیست انگار آن کس نیست که به چیزی اعتقاد ندارد، بلکه شخصی است که به اعتقاد های موجود باور ندارد... صفحه (100) آزادی در جهانی معنا دارد که آنچه ممکن است با انچه نا ممکن است در کنار هم معنا یابد... صفحه (201) عصیانگر خواهان زندگی نیست.خواهان دلایلی برای زندگی خود است. صفحه(141) هنگاهی که همه نظامی هستند،جنایت آن است که اگر فرمان قتل صادر شود، ان را اجرا نکنند... بدبختانه به ندردت فرمانی برای انجام اعمال نیک صادر میشود. صفحه (246) . برده می گفت (عصیان میکنم پس ما هستیم.) عصیان متافیزیک به این گفته (ما تنها هستیم) را افزود.اندیشه های تاریخی محض امدند به گفتند که بودن، عمل کردن است.انقلاب ما برای به دست اوردن هستی تازه ای است که باید در عمل و خارج از هرگونه مقررات اخلاقی به وجود اوریم! برای همین این انقلاب محکوم است که تنها برای تاریخ و همراه با ترور زندگی کند. صفحه (233) . عصیان در جدال با تاریخ این نکته را می افزاید که به جای کشتن یا مردن برای پدید اوردن موجودی که نیستیم، باید زندگی کنیم و زندگی ببخشیم.تا انی را که هستیم بیافرینیم. صفحه (334) . عصیانگر پوچگرا شاید برای خودش نوعی ازادی را بخواهد، اگر رفتارش از روی منطق باشد به هیچ روی حق نابودی ازادی و هستی دیگران را نمیخواهد! صفحه (376)
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.