یادداشت
1402/8/19
4.4
12
«...برای دفاع از موجودیت کشور، ناگزیر از اقدامات استثنایی و تصویب قوانین ویژهی مرحله گذار شدیم که از هر نظر با اهداف انقلاب منافات دارد. سطح زندگی مردم از قبل از انقلاب پایینتر است؛ شرایطِ کار سختتر، ضوابط و قوانینْ غیرانسانیتر، و بهرهکشی از نیروی کارِ کارمزدی از شرایط کار باربرهای بومی در مستعمرات بدتر است، ما سن مجازات اعدام را پایین آوردیم و به دوازده سال رساندیم. قوانین جنسی ما از قوانین جنسی انگلستان هم سفتتر و سختتر است. پرستش رهبر در کشور ما از حکومتهای دیکتاتوری ارتجاعیِ بیزانس هم شدیدتر است. مطبوعات و مدارس ما میهنپرستی کورکورانه، نظامیگری، جزماندیشی، کنفورمیسم و جهل را پرورش میدهند. قدرت مطلقهی حکومت نامحدود است و در تاریخ نظیر ندارد. آزادی مطبوعات، آزادی عقیده و آزادی فعالیت سیاسی چنان ریشهکن شده که انگار اعلامیهی حقوق بشر هرگز وجود نداشته. ما تودههای ناراضی کشور را به ضرب شلاق به سوی سعادت انتزاعیِ آینده میبریم که هیچکس غیر از خودمان نمیتواند آن را ببیند. چون نیروی این نسل به پایان رسیده، در جریان انقلاب به پایان رسیده بود؛ چون خون این نسل را مکیدهاند و غیر از یک تکه گوشتِ قربانیِ نالان و کرخت و دلمرده چیزی از آن باقی نمانده... اینها نتایج کارهای نتیجهبخش ماست...» فوقالعاده بود. فوقالعاده. پر از عناصر و ایدهها و نمادهایی که میشود ساعتها روی آن تامل کرد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.