یادداشت ریحانه مویدی

        «اعتراف ،سلطان همه ی مدرک ها!»

•کوساناگی ، کاراگاه جوان و تازه کار درگیر پرونده قتلی شده که با وجود شواهد و مدارک کم باز هم مظنون اصلی گیر افتاده.همه چیز خوب پیش میره و همه مطمئنن که قاتل به سزای عملش میرسه تا اینکه مظنون از اعتراف امتناع میکنه و هیچکدوم از کار ها رو گردن نمیگیره، درکمال تعجب دادگاه به دلیل کمبود مدارک و نبود اعتراف دادگاه اونو بیگناه معرفی میکنه و آزادش میکنه.
دو دهه از اون اتفاق میگذره و کوساناگی حالا به سربازرس خبره ای تبدیل شده....پرونده قتلی بهش سپرده میشه که پیوندی با گذشته داره،مظنون دوباره همون مظنون قبلیه که از اعتراف کردن امتناع کرده بود.
کوساناگی درگیر پرونده میشه که یکهو اتفاقی برای مظنون میوفته.....

•این سومین کتابیه که از هیگاشینو خوندم و  جز سه گانه ی کوساناگی و رفیقش کاراگاه گالیله ست که پروفسور فیزیکه و توی حل معماها یه نابغست .
به دلیل پرونده توی پرونده شدن ، روند داستان تا حدی کند میگذره ولی باید بگم که تازه توی حدود ۱۰۰ صفحه پایانی هیگاشینو خودشو نشون میده و دوباره همون ترفند مخصوصش «اول صحنه جرم و قاتل و مقتول رو نشونت میدم بعد آخر کتاب جاهاشونو عوض میکنم» رو زده بود که کاملا کل کتاب به آخرش می ارزید حتی تا اخرین صفحه سوپرایزم کرد.
•حالا که سه گانشو خوندم ترتیبشو اینجوری پیشنهاد میکنم(هرکدوم پرونده های مستقلن و بهم مربوط نیستن):
فداکاری مظنون ایکس>رستگاری یک قدیسه>رژه خاموش
      
11

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.