یادداشت Amadeus
7 روز پیش
این کتاب مثل قدمزدن با جورج اورول توی کوچههای تاریک پاریس و لندن بود؛ همسفر کسی شدن که فقر رو نه از دور، بلکه از دلش تجربه کرده. در پاریس، وارد دنیای خسته و شلوغ آشپزخانهها شدیم؛ جایی که کار طاقتفرساست و شأن آدمها با لباسکارشون سنجیده میشه. در لندن، اورول کاملاً آس و پاس شد؛ شبهاش رو در پناهگاههای فقرا گذروند، با مردمی که توی سکوت له میشن. آنچه کتاب رو ماندگار میکنه، صداقت تلخشه. اورول فقر رو زیبا جلوه نمیده. فقر براش شرمندگیه، خستگیه، گرسنگیه؛ اما نگاهش به انسانها هیچوقت تحقیرآمیز نیست. این کتاب فقط روایت بیپولی نیست، دعوتیست برای دیدن کسانی که معمولاً دیده نمیشن.
(0/1000)
ماهان خلیلی
7 روز پیش
1