یادداشت سجاد معینی پور
1400/8/4
چند مدتیاست که به پاسخ این سوال مشغولم که «چرا تشیع شکل گرفت؟». اگر قبول کنیم به اکثریت اعتقادات مسلمانان (توحید، نبوت، حجیت قرآن و...) ایراد چندانی وارد نمیشود، باید دلیلی برای اعتقادات شیعه وجود داشته باشد؛ اعتقاداتی که شیعه را از بقیه نحلههای اسلامی جدا میکند. کتابی که در این ایام با آن مواجه شدم «تشیع؛ ریشهها و باورهای عرفانی» نوشته محمدعلی امیرمعزی بود که فکر میکردم به بسیاری از سوالهایم پاسخ میدهد. او به دلیل تحصیلاتش در فرانسه و همزیستی با پژوهشگران غربی اسلام، با نگاهی بروندینی به تشیع، احتمالا داوری منصفتر برای پاسخ به این سوال خواهد بود. ساختار کتاب از 14 مقاله تشکیل شده که بین سالهای 1992 تا 2005 چاپ شدهاند. امیرمعزی هدف این مقالات را «بررسی برخی از جنبههای عرفانی تاریخ تشیع» مینامد. چینش مقالات بر اساس یک سیر تاریخی صورت گرفته است. فصل اول به بررسی اصطلاح «دین علی» میپردازد. فصل دوم تاریخ شاهزاده ساسانی(شهربانو- که برای شیعه شخصیتی اثرگذار است) را بررسی میکند. فصل سوم تا هشتم به بررسی جنبهی دوگانه شخص امام(که مبحثی کلامی و عرفانی است) میپردازد. فصل نه تا یازده به جنبههای گوناگون هرمنوتیک(تأویل) در شیعه میپردازد. و سه فصل آخر به معادشناسی و بازگشت به مبدأ در نگاه شیعه اختصاص دارد. نیمی از حجم این کتاب را ذکر منابع تشکیل داده که سندیت مباحث مطرح شده را افزایش میدهد. با توجه به دغدغه من برای خواندن این کتاب (چرا شیعه شکل گرفت؟) تنها در دو جای کتاب احساس پاسخگویی به سوالم را لمس کردم. در واقع تبارشناسی علل شکلگیری عقاید شیعه تنها در دو جای کتاب به چشم من خورد و باقی کتاب صرفا به پدیدارشناسی عقاید شیعه و صورتبندی آنها میپردازد. 1- مطرح شدن شهربانو به عنوان همسر امام حسین و مادر امام سجاد، در محیط دربار مامون انجام گرفت. امیرمعزی بحثی را در اهمیت فره ایزدی در کنار نور ولایت مطرح میکند. سپس برای ریشهیابی دقیقتر رواج روایت شهربانو، به دربار مامون عباسی برش میزند. دبیران و کاتبان دولت ایرانی تبار عباسی، خود را حافظ فرهنگ ایرانی میدانستند و تلاش داشتند که ایرانیت خود را همچنان در دل اسلام حفظ کنند. در واقع تب «انسانگرایی ایرانی» بین متفکران ایرانی آن زمان بسیار داغ بود. مامون در تلاش برای ایجاد آشتی میان علویان و عباسیان(که مورد حمایت ایرانیان بود)، با کنار زدن زیدیهای حسنی ستیزهجو، علیالرضا (از نسل حسینبن علی) را به ولیعهدی خود منسوب کرد. با تضعیف مامون، ابراهیم(از عباسیان بغداد که مادری ایرانی تبار داشت) خود را به عنوان خلیفه جا زد. اطرافیان مامون(همان کاتبان ایرانی) برای مشروعیتبخشی هر چه بیشتر به علیالرضا(جانشین مامون)، داستان مادر ایرانی اجداد او را قوت دادند. این نمونهای از قوی کردن روایاتی است بنا بر ضرورت تاریخی، اهمیت آنها افزایش مییابد. در اینجا «حفظ ایرانیت» دلیل اصلی قوتدهی به یک روایت است؛ انگیزهای که در جاهای دیگر نیز خود را نشان میدهد. 2- روایات دیدار با امام زمان از زمان ابن بابویه(اواخر قرن 4) قوت گرفت. علت این امر، پایدارسازی هویت مذهبی جامعهای بود که چنین پرسشی برای آنان ایجاد شده بود: آیا به راستی امام دوازدهم زنده است؟ پرسش اساسیای که امیرمعزی کمتر به آن در این کتاب پرداخته است، علت اهمیت علی(ع)(و شکلگیری مفهوم «ولایت» حول او) نزد شیعیان است. او در سخنرانیهایی که جدیدا ایراد کرده است، تلاش دارد تا به این پرسش پاسخی بدیع بدهد. او رسالت محمد را اعلام آخرالزمان میداند (متاثر از فرهنگ توراتی-انجیلی) و کسی که به عنوان مسیح موعود معرفی میشود علی است. بعدها و با شکلگیری امپراتوری عربی از یک سو و عدم ظهور مجدد علی(شیعیان نخستین نمیتوانستند مرگ او را باور کنند) از سوی دیگر که باعث ناامیدی شیعیان شد، این تلقی مسیحایی از علی به حاشیه رانده شد اما همچنان جایگاه او به عنوان ستون ولایت و ارتباط قلبیاش با شیعیان حفظ شد. در نگاه امیرمعزی، شیعه دارای جهانبینیای دولایه و دوگانه است. دولایه بدین معنا که جفت ظاهر و باطن یکدیگر را تکمیل میکنند. در واقع امام، تکمیلکننده تنزیل پیامبر است و قرار است باطن دین را تعلیم دهد(جفت مکمل ولایت و نبوت). دوگانه بدین معنا که نبرد دائمی بین خیر و شر از ازل تا ابد برقرار است و برای هر فرستادهای از سوی خدا، دشمنی وجود دارد(جفت متضاد ولایت و برائت). ویژگی امیرمعزی که در این کتاب نمایان است، شجاعت او در بیان فرضیهها و تلاش برای اثبات آنهاست. این کار او اگرچه ممکن است خطاهای چشمگیری را در تاریخنگاری به وجود آورد، اما استفاده از تخیل برای پیشبرد دانش علوم انسانی، ویژگی پررنگی است که امیرمعزی از آن در تاریخپژوهی شیعه استفاده میکند.
12
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.