یادداشت SETAYESH
2 روز پیش
نمیدونم چطور باید احساسم رو درباره ی این کتاب بنویسم؛ اصلا نمیدونم کلمه ای وجود داره که این احساس رو بتونه توصیف کنه یا نه. این کتاب رو دقیقا توی ۱۲ روزی که شرایطمون عادی نبود شروع کردم و بهترین موقع برای خوندن این کتاب بود برام. احساس هایی که تجربه کردم و خاطراتی که این کتاب نگه داشته همیشه قراره من رو یاد وقتی بندازه که با صدای انفجار چشم باز میکردیم، بینهایت ازش لذت بردم و احساس های متفاوتی رو تجربه کردم و خیلی از جملاتش رو با تموم وجود درک کردم، حال دخترامون، بی عدالتی، ترس و وحشت، خشونت و خیلی موقعیت هایی که آقای معروفی به خوبی اون هارو داخل داستان بیان کرده بودن. و در نهایت مظلومیت نوشافرین و غم این داستان تبدیل شد به بغضی که تو گلوم گیر کرده
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.