یادداشت پادکست دکتر طاعون

        اپیزود ششم پادکست دکتر طاعون درباره یادداشت‌های زیرزمینی منتشر شد.
-------
در ژرفای زیرزمین، جایی که نور حقیقت جرأت ورود ندارد، انسانی نشسته است؛ نه تسلیم شده، نه پیروز. او سایه‌ای از اراده است که میان نفرت و آگاهی در نوسان است. در خود فرو رفته، نه به دلیل تنهایی، که به دلیل دردی که از هشیاری می‌تراود. انسان زیرزمینی، همان که نامش را فراموش کرده‌ای، در جهانی که منطق را همچون زنجیری بر گردنش می‌افکند، تقلا می‌کند تا اثبات کند هنوز اراده‌ای برای انتخاب دارد، حتی اگر آن انتخاب، رنج باشد.
او می‌خندد، اما خنده‌اش همچون انعکاس پژواک یک سیلی درون ذهنش می‌پیچد. چرا که او حقیقت را می‌داند—حقیقتی که دیگران نمی‌بینند یا ترجیح می‌دهند نبینند. او می‌داند که عقلانیت، آن بت مقدس قرن‌ها، تنها توهمی بیش نیست؛ که انسان، بر خلاف ادعای فلاسفه، نه همیشه سودای سعادت دارد و نه همیشه به منطق پایبند است. او آشفتگی را می‌پرستد، زیرا در آشفتگی، چیزی از خودِ اصیل او باقی می‌ماند، چیزی که ریاضیات زندگی مدرن نمی‌تواند در معادلاتش جای دهد.
او از میان خطوط کتاب‌هایش، چهره‌های گذشته را می‌بیند. داستایفسکی، نیچه، کامو… و خود را در شکاف‌های اندیشه‌هایشان می‌یابد. آیا او یک بیمار است؟ یک عصیان‌گر؟ یا تنها یک انسان، که شجاعت آن را دارد که به اعماق ذهن خود بنگرد، حتی اگر آن اعماق چیزی جز خلأ و پوچی نباشد؟
در نهایت، او نمی‌خواهد تغییر کند. نمی‌خواهد پذیرفته شود. زیرا اگر بپذیرد، به چیزی تبدیل می‌شود که از آن بیزار است: یک انسان رام‌شده، یک نقطه بی‌اراده در معادلات جهان. پس در تاریکی زیرزمین باقی می‌ماند، نجواکنان با خویشتن، در ستایش آن آزادی تلخی که تنها در انزوا می‌توان یافت.
      
706

41

(0/1000)

نظرات

ماهان خلیلی

ماهان خلیلی

2 روز پیش

چه خوب که اینجا هم حضور دارید. 

0