یادداشت فاطمه علیمردانی
1402/2/2
4.6
24
یک اینکه چقدر این که این همه قصه را شنیدهایم و می دانیم بد است. کتاب واقعا فارغ از قصه درخشان است. سخنرانیهای هوگو در مورد دین و کلیسا، در مورد ملت و ترقی و پیشرفت، ستایشش نسبت به فرانسه و طعنه کنایه هایش به انگلستان، توصیفات دقیقش، طنزهایش، همه عالیاند. بعد انقدر هی قصه مهم بوده که اینها شدهاند حواشی. حواشی اش جذابترند گاهی. خلاصه هوگو اگر اینجا بود منبری خوبی می شد :)) دو اینکه ایمانش به فرانسه و به ترقی و به قرن درخشان نوزدهم و به آینده پرنور بشریت، الان و از اینجا که هستیم یک کم خندهدارند، در سایه انتقادها به جهان مدرن و فروپاشیدن رویاهای قرن نوزدهمی. ولی عجب فضایی و عجب ذهنی را تصویر کرده و چقدر برای من آشنا بود. یعنی نمی دانم چرا، انگار فرانسه و این ایدههای بعضا بزرگ و سادهلوحانه، وطن ذهنی ماهایی که تاریخ و علوم اجتماعی و قصه و ادبیات دوست داشتیم هم هست.. برایم عجیب بود که انگار بیگانه نبودم با حرفهایش. با وجود این که خودِ درسخواندهی سر از تخم درآوردهام خندهاش می گرفت از این همه خوشخیالی و توهم. حسینقلی مستعان خیلی خوب و بامزه بود. همچنان رتبهی اول رو اعصابترین مترجم بماند برای بهآذین، ولی مستعان هم خوب کاندیدی می شد :))
10
(0/1000)
1402/2/4
0