یادداشت زهرا کریمی
1403/9/24
ترانههای عامیانهی جنوب اروپا. هرکدوم از شعرها مثل یک قصه بود، اغلب با پایان شگفت. نمازخانهٔ سن سیمون (کاستیلی) در شهر سویل نمازخانهای هست نامش: نمازخانهٔ سن سیمون، که همهٔ بانوان برای دعا و نیایش به آنجا میروند. بانوی من هم، که زیباترینِ بانوان است، برای نیایش به آنجا میرود، با دامن چیندار طبقهطبقه، و شنلی که با تابش آفتاب رنگ میگرداند. بر لبهای قشنگش سکوتی قدسی نشسته و بر چهرهٔ زیبایش اندک سرخیِ شرمی. در گردش چشمان نیلگونش شرابی سرمستیآور دارد؛ و چون پای به درون [نمازخانه] میگذارد تو گویی پرتو آفتاب بر دیوار میتابد. کشیشی که دعا میخواند دعایش آشفته میشود و دستیاران جوانش آداب نیایش را از یاد میبرند؛ پس به جای آنکه بخوانند: آمین، آمین، یا رب، یا رب! تکرار میکنند: آمد، آمد، یارم، یارم!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.