یادداشت زهرا کریمی

        ترانه‌های عامیانه‌ی جنوب اروپا.
هرکدوم از شعرها مثل یک قصه‌ بود، اغلب با پایان‌ شگفت.

نمازخانهٔ سن سیمون
(کاستیلی)

در شهر سویل نمازخانه‌ای هست
نامش: نمازخانهٔ سن سیمون،
که همهٔ بانوان 
برای دعا و نیایش به آنجا می‌روند.

بانوی من هم، که زیباترینِ بانوان است،
برای نیایش به آنجا می‌رود،
با دامن چین‌دار طبقه‌طبقه، و شنلی
که با تابش آفتاب رنگ می‌گرداند.

بر لب‌های قشنگش
سکوتی قدسی نشسته و
بر چهرهٔ زیبایش
اندک سرخیِ شرمی.

در گردش چشمان نیلگونش
شرابی سرمستی‌آور دارد؛
و چون پای به درون [نمازخانه] می‌گذارد
تو گویی پرتو آفتاب بر دیوار می‌تابد.

کشیشی که دعا می‌خواند
دعایش آشفته می‌شود و 
دستیاران جوانش
آداب نیایش را از یاد می‌برند؛

پس به جای آنکه بخوانند: آمین، آمین،
یا رب، یا رب!
تکرار می‌کنند: آمد، آمد،
یارم، یارم!
 
      
82

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.