یادداشت Soli

Soli

Soli

1404/4/14

        از کتاب:
لوکاس گفت: "خل شده‌ای‌ها! حالا که بعد از این‌همه مدت بالاخره فهمیدیم چطوری باید ماهی گرفت، تو دیگر حوصله نداری؟"
گفتم: "برای این‌که به نظرم اصلا کار درستی نیست. قلاب، ماهی را زخمی می‌کند. مطمئنم دردش می‌‌آید. این کار راستی‌راستی شکنجه کردن یک موجود زنده است!"
دانیل گفت: "چرند نگو این‌قدر. مگر خودت ندیدی که چه‌قدر زنده و سرحال بود. مطمئنم الان دیگر به کلی یادش رفته که به قلاب نوک زده. ماهی‌ها خاطره ندارند که."
با خودم فکر کردم: ... و صدا هم ندارند. حتی فریاد هم نمی‌توانند بزنند.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.