یادداشت

داستان آن خمره
        کتاب بیش از اینکه مرا درگیر موضوع اصلی : خمره و آب، بکند، توجهم را به معلمی راوی، و سختی‌های کار در روستا جلب کرد.

فقرفرهنگی و مالی، تفاوت فرهنگی، برداشت های غلط ، خاله زنک بازی ها ، حرف و شایعه پراکنی‌ها، که اغلب در محله‌های کوچک که همه یکدیگر را میشناسند، برای یک معلم که از  خارج آن محیط وارد شده،‌آنهم با دغدغه تعلیم و تربیت، مشکل ساز و طاقت فرساست.
رفتار های صبورانه و سنجیده معلم را دوست داشتم.

به معلمان بخصوص آنها که قرار از تجربه تدریس در روستا و چنین فضاهایی را داشته باشند توصیه میکنم.
همچنین دانش آموزان نوجوان امروز، تا بیشتر قدر آب و امکانات امروز خود را بدانند.
پ.ن: انتهایش کلیشه‌ای شد، ولی خب چه میشه کرد😁
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.