یادداشت Elmira
1404/1/19
بعضی کتابها داستان نمیگویند، بعضی نویسندهها قصه نمینویسند، زندگی را بازآفرینش میکنند... بعضی کتابها را نمیشود، خواند! باید غرقشان شد. گاهی کتابها سرنوشت یک روایت را در سطر سطر خود، در واژه واژههایشان مستتر کردهاند! واژهها را نمیشود خواند! باید بو کرد. باید نفس کشید. لمس کرد و گاهی خورد. واژهها را باید بلعید. و گاهی کتابها، داستان عجایب نمیگویند. به سرزمین خیالی دعوتت نمیکنند. و اگر بخواهی بگویی، اصلا داستانی نمیسرایند! تنها یک قلم، به جوهرِ قلبی، آغشته شده و صفحهای از روزگار را بر کاغذ سفید چکانده است. و همانجاست که چشمت نمیبیند و مغزت نمیخواند. روحت اما گوش میدهد و به جا میآورد. جز این چیزی نمیتوانم در مورد قلم «جناب مستور» بگویم، نوشتهای بود روحتاب! . نمیشود منتظر داستانی مهیج شد که صفحه به صفحه برای رسیدن به نقطه اوج و پایان به دنبالش کشیده شویم و دست آخر بگوییم داستانش کشش داشت. تا آخر میخکوبش بودم. گاهی میخکوب میشوی، اما جنس کوبیده شدنت فرق دارد، میخش از نوع دیگریست!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.