یادداشت نعیمک
1403/9/24
خلاصه کتاب باعث شد کتاب را بخرم و البته اینکه «پریان» آن را چاپ کرده بود، و البته اینکه سمیه گنجی ترجمه کرده بود. داستان خیلی ساده قصۀ نقاشی است که سفارشی برای کشیدن پرترهای قبول میکند اما با این شرط که هیچگاه نباید به سوژه نگاه کند. چیزی که در ذهنم بود این بود که چطور میخواهد این سوژه را بکشد؟ و چطور به راهحلهایی میرسد و در نهایت چه شکلی میشود؟ اما از میانۀ راه همهچیز خیلی پیچدرپیچ شد. هیچ انتظار نداشتم که با چنین کتابی روبرو شوم. داستان ناگهان چیزی شبیه یک هزار و یک شب میشود. نقاش محو قصههای سوژه میشود و میخواهد از خلال این قصهها او را کشف کند. از طرفی همیشه ماجراهایی ماورایی رخ میدهد و انگار از دل واقعیت وارد فضایی متافیزیکی میشدیم و جهان تغییر میکرد. قصههای حاشیهای که ناگهان جان میگرفتند و وسط میدان میآمدند و مهم میشدند. شخصیتپردازی رکن دیگری است که قصه را پر از رنگولعاب میکند. استادِ نقاشی که حضور پرنگی دارد. شخصیتهایی که مردند اما یادشان آن قدر پرنگ است که دوست داریم بیشتر از آنها بشنویم و البته عنصری از واقعیت دنیای ما و وصل شدنش به دنیای قصه، مثلاً نقاشان واقعی که ردی از آنها در قصه حضور دارد. زمان داستان انگار مرزی است بین دنیای مدرن و سنتی. جایی که هنوز قصهها و رازورمز بخشی از جهان است اما ردپایی از مدرن شدن هم وجود دارد. همۀ اینها قصه را برای من خیلی جادویی میکرد. جادویی که مدتها بود در داستانی ندیده بودم. البته که یک جاهایی هم در ذوقم میخورد و دلم میخواست نویسنده این قدر سادهانگار نباشد و جدیتر عمل کند اما در نهایت خواندنش بسیار لذتبخش بود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.