یادداشت نجمه صافدل

"می دونید
        "می دونید من زندگی رو شبیه چی می دونم؟ یه مسیر طولانی و دراز.بین هر کدوم از راه های این مسیر یه قرص نون هست و یه کاسه آب.آدم باید راه بره که وقتی می رسه به لقمه ی بعدی، گشنه ش شده باشه.نونش رو بخوره و باز راه بیفته که به نونِ بعدی برسه و گشنه نمونه...آدم تا جوونه ممکنه بدو بدو راه بره و زودتر به نونش برسه و برای روز مبادا نگهش داره اما وقتی پیر بشه دیگه نمی تونه مثل قبل بدوئه.ممکنه قبل از رسیدن به نونش گشنه ش بشه ولی نتونه خودش رو به نون و آبش برسونه و بیفته و دیگه بلند نشه..."ص۲۴۰
.
ادبیات_داستانی_عرب
.
این رمان سرنوشت مجموعه‌ای از انسان‌های شوربختی را ترسیم می‌کند که در دوران پادشاهیِ ملک فیصل آخرین پادشاه عراق، با سختی روزگار می گذرا‌نند.دورانی که انگلیسی ها عراق را اشغال کرده اند و از نفت و منابعش استفاده می کنند.
.
شخصیت های اصلی داستان؛
"سلیمه" زنی نانوا که در جوانی همسرش را از دست داده و حالا مجبور است روی پای خود بایستد و نان خود و پسرخوانده اش "حسین" را تامین کند.
 و "حسین" جوانی هجده نوزده ساله که به هر دری میزند تا شغلی بیابد اما نه سواد درست حسابی دارد و نه حرفه ای را بلد است.در این حین عاشق دختری بنامِ
 "تماضر" میشود که از خانه فرار کرده تا مجبور نباشد همسرِ مردی که سی چهل سال از خودش بزرگتر است،بشود..
و "مصطفا" دوستِ همسرِ سلیمه،که حضورش در داستان نقش تعیین کننده و تاثیرگذار دارد...
.
✍قلم نویسنده ساده و روان است.
و ترجمه نیز خوشخوان است. روندِ داستان اگرچه خطی اما پرکشش است و پایان داستان، نسبتاً باز اما قابل حدس میباشد.
      
25

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.