یادداشت رئوفه کیانی

        قدم به قدم با اشرف سادات همراه شدم؛ از همدان در راه رفتن به کربلا تا موکب ریحانه الحسین واقع در کربلا. 
شب جمعه، ۱ شهریور ۱۴۰۳، آخرین شبی که کربلا بودیم از همسرم ۶ ساعت بی‌خبر بودم و ۴ ساعت از قرارمان گذشته بود. برای پرت کردن حواسم و گذر سریع تر زمان، چند ده صفحه آخر کتاب را خواندم؛ همان وقتی که اشرف سادات با شهادت محمدش مواجه می‌شود و آن مواجهه‌ی فوق العاده...
همینقدر بگویم که این زن خیلی محکم است؛ چقدر دوست دارم تا قبل از به پایان رسیدن عمرم یک بار هم شده او را ببینم...!
کیفیت تقریظ رهبرانقلاب بر کتاب، حجت را بر خواندنش تمام می‌کند.
      
31

6

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.