یادداشت مصطفا جواهری

                آوازهای روسی شما را می‌برد به دههٔ ۵۰ و ۶۰ شمسی در افغانستان. به کافه‌تریای دانشگاه کابل. به سینما پامیر. به گرمای لبلبوی داغِ لبلبوفروش. به روزهای شکل‌گیری حزب دموکرات خلق افغانستان. به روزهای کودتاهای پشت‌هم و برپاشدن‌های حکومتیِ ابترِ پی‌درپی. به کشمکش‌های درونیِ یعقوب در پیِ یافتن حقیقت و راه نجات برای افغانستان.
وقتی پای ادبیات بومی به میان می‌آید، انواع و اقسام حساسیت‌ها مطرح می‌شود. صحت روایت، درست‌نویسی، گویش‌ها، جزئیات و...
اما وقتی نویسنده، از خودِ آن بوم باشد، خیال مخاطب تا حد خوبی راحت می‌شود. مخصوصا که سیداحمد مدقق، یک قلم قوی، خیره و چیره دارد.
بعد از مطالعهٔ آوازهای روسی، بیش‌از‌پیش، دلباختهٔ آن خاک و مردمش شدم که عمیقاً احساس هم‌وطن بودن دارم‌شان...

و البته.
پایان‌بندی این رمان، درست و هیجان‌انگیز و پخته است.

#افغانستان
#جنگ
#وطن
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.