یادداشت فاطمه‌سادات نبوی ثالث

        اول کتاب برای خودم نوشته‌بودم: شبی که با محمد احتمالا به دنبال دلایلی خوب برای احساس‌های بد بودیم! یک پنج‌شنبه شب خنک بهاری، بی‌وزنی. 
و خب مطالعه‌ی کتاب رو در یک شب پاییزی تموم کردم. کمی دل‌مرده و روزمره؛ جایی که پاییز هم معجزه‌گری و افسون‌گری‌ش رو از دست داده‌بود. 
کتاب رو دوست داشتم. نگاه تکاملی کتاب برام جالب بود. کتاب از این نقطه به مشکلات روان می‌پردازه. و خب یه نقطه‌نظر جدید، یه مدل فکری جدید بهم داد. خوشم اومد. کتاب، تلاشیه برای جواب دادن به چراهایی که خیلی وقت‌ها تو ذهنمون میاد. چرا این‌قدر آسیب‌پذیریم؟ چرا غمگین و افسرده می‌شیم؟ چرا احساس گناه می‌کنیم؟ چرا مضطرب می‌شیم؟ این چه تکاملیه؟! مگه قرار نبود ژن‌های ناسازگار برن دنبال کارشون؟! و خب بی‌شمار سوال دیگه. نویسنده، در طی ۱۴ فصل سعی می‌کنه سوالات جدیدی درباره‌ی ریشه‌های اختلالات روانی مطرح کنه و از زاویه‌ی تکاملی فرضیات مختلف رو بررسی کنه. کتاب پره از نتایج مطالعات مختلف و ارجاع به پژوهشگرهای دیگه و خب من این ارجاعات رو دوست دارم. باعث می‌شه کلی آدم دیگه و کلی کتاب و مقاله‌ی خوب دیگه پیدا کنم. 
شش دلیل تکاملی برای آسیب‌پذیری بدن/ذهن در برابر بیماری‌ها: 
۱. عدم تناسب: بدن انسان برای تحمل شرایط مدرن آمادگی ندارد.
۲. عوامل بیماری‌زا: باکتری‌ها و ویروس‌ها سریع‌تر از ما تکامل پیدا می‌کنند‌.
۳. محدودیت‌ها: کارهایی است که انتخاب طبیعی از عهده‌ی انجام‌شان برنمی‌آید. 
۴. تهاترها: هرچیزی در بدن مزایا و معایبی دارد. 
۵. تولیدمثل: انتخاب طبیعی در جهت حداکثر کردن امکان تولیدمثل عمل می‌کند، نه حداکثر کردن سلامتی. 
۶. پاسخ‌های دفاعی: پاسخ‌هایی مثل درد و اضطراب در موقعیت‌ خطر و تهدید سودمند هستند. (ص ۶۳ کتاب)
از همه بیش‌تر فصل‌های مرتبط با بی‌حوصلگی و افسردگی رو دوست داشتم. جایی از کتاب افسردگی رو "شکست‌خوردن در شکست" تعریف کرده بود! فرضیه‌ی جالب و تامل‌برانگیزی بود! جای دیگه‌ای اشاره کرده‌بود به مطالعه‌ای درباره‌ی زنان میان‌سال بدون فرزند. این‌‌زن‌ها هنوز امیدوار بودن تا بچه‌دار بشن و هرچه به سن منوپاز نزدیک می‌شدن آشفتگی و پریشانی‌شون بیش‌تر می‌شده. اما بعد از منوپاز، زن‌هایی که فکر بچه‌دار شدن رو از ذهنشون بیرون انداخته بودن (طبیعتا!)، علائم افسردگی‌شون خوب شده‌بود. یه جمله‌ی خیلی جالب در توصیف این شرایط نوشته‌بود: "طنز تلخ ماجرا این است: اغلب امید ریشه‌ی افسردگی است." !!!
" تلاش برای تغییردادن جهان‌بینی افراد مثل تلاش برای تعویض تیرآهن‌ها در طبقات فوقانی یک آسمان‌خراش است. دلیل و منطق آوردن و بحث کردن فایده‌ای ندارد. آنچه ممکن است اثر کند، پیداکردن رابطه‌ای است که با همه‌ی رابطه‌های پیشین متفاوت باشد." (ص ۲۳۴.)
شنبه ۱۸ آذر ۱۴۰۲. 
      
2

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.