یادداشت زهرا رستاد
1403/9/26
《سخن عاشقانه گفتن دلیل عشق نیست، عاشق كم است، سخن عاشقانه فراوان.. عشق عادت نیست، عادت همه چیز را ویران می كند از جمله عظمت دوست داشتن را… از شباهت به تكرار می رسیم، از تكرار به عادت، از عادت به بیهودگی از بیهودگی به خستگی و نفرت.... _نادر ابراهیمی🤍》 شما در زندگی به دنبال چه نوع سعادتی هستید؟ یا بهتر است بپرسم، رسیدن به چه هدفی را سعادت در زندگی میدانید؟ نمیدانم ماریا برای جناب تولستوی نماد چه نوع فردی است، ولی برای من نماد فردی است که هدف خود را به اشتباه انتخاب کرده یا در اواسط مسیر، هدف اصلی را فراموش کرده و دل به لذتهای کوتاهمدت سپردهاست و غرق در این دنیای تجملی شده است! ماریا نوجوانی بیش نبود که والدین خود را از دست داد، مدتی بعد جای این فقدان و ناامیدی را با عشقی پرسوز پر کرد. هدفش را خوشبختی در ازدواج و زندگی مشترک قرار داد.. ولی زندگی مشترک با تصوراتش تفاوت های زیادی داشت! اولین مشکل تبدیل لذت های اولیه رابطهشان به روزمرگی و دومین مشکل عادت کردن بر این خوشبختی بود.. ماریا دیگر خوشبختی را نمیدید، اصلا وجود خوشبختی را حس نمیکرد، حتی حس میشد که از آن خسته شده است.! دیگر این نوع خوشبختی را لذتبخش نمیدانست و به دنبال دیگر لذتها رفت! 《زندگی مشترک را نمیتوان یک بار به خطر انداخت، و باز انتظار داشت که شکل و محتوایی همچون روزگاران قبل از خطر داشته باشد. چیزی ، قطعاً خراب خواهد شد چیزی فرو خواهد ریخت چیزی دگرگون خواهد شد چیزی - به عظمت حرمت - که بازسازی و ترمیم آن بسی دشوارتر از ساختن چیزی تازه است》 اشتباهات ماریا را خیلی خوب فهمیدم و درک کردم، برایم جالب است که درآخر هم به درستی متوجه اشتباهاتش نشد! چقدر زیبا عذاب وجدان را توصیف کرده بود! چیزی از آن نمیگویم، امیدوارم هیچوقت همچین حسی را تجربه نکنید.. ولی میشود گفت که "او" در مقابل ماریا اشتباهی نداشت؟ او که میدانست ماریا دختر ساده ای است که از روستا به این مجالس اعیانی آمده، او که با سادگی های ماریا آشنایی داشت، چرا هیچوقت لب به سخن باز نکرد؟ واقعا چرا انقد گفتن از ناراحتیها و نارضایتی ها سخت است؟ در آخر اینکه در هیچ زندگی، یک نفر به تنهایی مقصر نیست.. آلبر کامو راست گفته است که؛ همهٔ بدبختی انسانها ناشی از این است که به زبان صریح و روشن حرف نمیزنند.❤️🩹 *نکته دیگری که در کتاب به آن پرداخته شده، بحث تفاوت سن بالا در ازدواج است. اختلاف سن موضوعی نیست که قابلیت تعمیم دادن داشته باشد (به روحیات و شخصیت هر فرد بستگی دارد) ولی ازدواج با تفاوت سنی یک دهه و بیشتر به صورت ناخودآگاه باعث میشود یک زوج، در دو دنیای متفاوت زندگی کنند و همدیگر را به درستی درک نکنند.. یکی به تازگی وارد دورهی شور و هیجان جوانی شده و دیگری از آن خارج شده است! خیلی سخت میشود که این دو بتوانند باهم ارتباط مؤثر برقرار کنند.. در این کتاب هم در بیان جزئیات احساسات و تفریحات این موضوع را بیان میکند.(یکی از بخش های موردعلاقم در کتاب همین بود:)🩵) *لطفا به این کتاب فقط به چشم یک داستان نگاه نکنید، و آن را با دقت بخوانید! به جای کتابهای روانشناسی مختلف دررابطه با زندگی مشترک، این دست از کتابها را بخوانید!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.