یادداشت امیرمحمد سالاروند
1403/6/11
تکنگاریای بسیار عجولانه، گزارشی مختصر و کماطلاع از احوال کسی که منابع بسیاری برای شناختش وجود دارد. چیزی بیش از مشهورات بر سر منبر در اینجا پیدا نمیکنید: اشاره به کثرت روایات ابوهریره، آشنایی او با کعبالاحبار، مسئلهی عدالت صحابه و اختلاف فریقین در این موضوع و نقل تنها هفت حدیث از مروّیات ابوهریره که مثلاً قرار است به شکل واضحی خارج از چارچوب اعتقادی به نظر برسند و رسوایی او را برملا کنند. در کتاب اشاره شده است که بخاری در حدیثنامهی خود -موسوم به «صحیح»- چهارصد و چهل و شش حدیث از ابوهریره نقل کرده، نیز، به نقل از ابن حزم، کل احادیث روایتشده از ابوهریره را پنج هزار و سیصد و هفتاد و چهار عدد دانستهاند. بعد از بین این صحرای محشر تنها هفت حدیث را برداشتهاند و نقل کردهاند؛ با گزارش و توضیحی بسیار مختصر، یا حتی بدون هیچ گزارش و توضیحی! از این هفت حدیث چه میفهمیم؟ از این بیان مختصر احوالات چه چیزی دستمان را میگیرد؟ این کار برای تکلیف کلاسی رشتهی علوم قرآن و حدیث شاید بد نباشد ولی چرا چنین چیزی باید کتاب شود؟ دو صفحه از طبقات ابن سعد نقل کردهاند؛ در توصیف لباس ابوهریره و رنگ پوست و ریشش. وسواس و تفصیل ابن سعد را با تعجیلی که بر سراسر این اثر حکمفرماست باید مقایسه کرد و از سیرهنگار هزار و دویست سال پیش کمی آداب تکنگاری و تاریخنویسی آموخت. اگر میخواهیم شخصیتی را واقعاً بشناسیم به گمانم باید کمی حوصله کنیم و تصویری از احوال آن شخصیت برای مخاطب بسازیم، در قدم اول باید تصویری در ذهن خودمان شکل گرفته باشد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.