یادداشت محمد نادری

سرخ و سیاه
        داستان و شخصیت های موجود در آن به ویژه کاراکتر اصلی آن یعنی ژولین سورل مرا به یاد آرزو های برباد رفته بالزاک و شخصیت اصلی آن لوسین شاردون انداخت. البته جذابیت ، توانایی ،قدرت وغرور کاراکتر ژولین بسیار فراتر از لوسین است. کتاب دارای سیر داستانی جذابی است همچنین استاندال به خوبی توانسته فراز و نشیب های عاشق پیشگی ، مقابله و نزاع غرور با عشق،هنجار های رایج در جامعه اشرافی فرانسه بعد از ناپلئون،  اختلاف طبقاتی و قدرت کلیسا و ارتش را به تصویر بکشد. من به شخصه با کاراکتر ژولین بسیار ارتباط گرفتم و این باعث شد که بتوانم رویداد های داستان را به خوبی دنبال کنم. البته به علت کلاسیک بودن اثر خواندن آن بدون دشواری نیست و ممکن است موجب خستگی برخی شود. نکته جالب این است که استاندال ایده این اثر را از نشریه دادگاه که وی مخاطب همیشگی آن بود گرفته البته پرونده به این مفصلی نبوده و بخش هایی از داستان با آن همخوانی دارد . برخی از محققین معتقد اند که بسیار از ویژگی های ژولین وبرخی از حوادث مربوط به سرگذشت او متعلق  به خود استاندال است . این گفته ها به هیچ وجه از نبوغ استاندال در ارائه چنین روایتی نمی کاهد.
      

20

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.