یادداشت مهتاج
4 روز پیش
لیلا:فعل ((عشق)) چیه؟ فرهاد:منظورت رو نمی فهمم. لیلا:برای عشق باید از چه فعلی استفاده کرد؟((عشق ورزیدن))،((عشق بازی کردن))،((عاشق شدن))،((عاشقی کردن))؟((ورزیدن))،((شدن))،((کردن)) ربطی به خود ((عشق)) نداره، می آد می چسبه به((عشق))، همون طور که می تونه به هر اسم دیگه ای بچسبه:((تنفر ورزیدن))،((ناکام شدن))،((جسارت کردن)). اما فعل خود ((عشق)) چیه؟ فعلی که فقط به خود ((عشق))برگرده؟ فعلیت ((عشق)) در چه فعلی محقق می شه؟ و فاعلیت فاعل، یا درست تر بگم، عاشقیت عاشق رو چه فعلی آشکار می کنه؟ اون فعلی که فعل نهایی ((عشق)) باشه، هیچ کدوم این ها نیست انگار. عرب ها فعل بهتری براش دارن:"عَشِقَ"؛خود خود کلمه فقط. فرهاد:خب به نظر تو چیه اون فعل؟ لیلا:فعلی نداره،یه اسمه که باید با مصدر جعلی به فعل تبدیل بشه؛فعل محض، یه حال ناب، ((عشقیدن)) که فقط در زمان حال صرف می شه، نه گذشته و نه آینده، فعل مضارع استمراری، فقط:((من می عشقم))،((تو می عشقی)). فرهاد:این یه جور شطحیات ئه. لیلا:می خوایید بگید مزخرفات؟ حق باشماست آقای کاتب اما این چیز دو طرفه یه جمله ی دستوری نیست که تشکیل شده باشه از:فاعل و مفعول و فعل،بلکه یک جمله ی غیر دستوری،یک حال غیر زبانی هست که تشکیل شده از:فاعل و فاعل و فعل،یه فعل محض، یه فعل محض مفرد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.