یادداشت نادیا جوینده
1402/10/23
4.1
101
#جای_خالی_سلوچ مادربزرگ، خوش صحبت بود. شبهای بلند زمستان، دست زیر چانه، محو روایت ها و خاطراتش میشدم. از لابلای صحبت های شیرینش، فشاری که بابت نظام ارباب-رعیتی متحمل شده بودند، نمایان بود. ولی بیش از آن، خاطراتِ خنده ها سر کار در شالیزار و دوشیدن و زایاندن گاو که گوساله اش را مثل بچه هایشان دوست داشتند.مرغ های کُرچ و جوجه ها که بیش از مرغ و خروس های دیگر، هواخواه داشتند. و صفا و صمیمیت همسایه ها و اهالی روستا، به گوش جان مینشست. قلم دولت آبادی، مثل صحبت های مادربزرگ، شیرین است. رمان " جای خالی سلوچ" سر تاسر از اصطلاحات محلّی و افعال با بُن و ریشهی ابداعیِ نویسنده، پر بار است و داستان، با نثری وزین و آهنگین، پیش میرود. تسلط نویسنده بر متون کهن فارسی و مطالعه ی ایشان در زبان شناسی، بر نثر کتاب تاثیر گذاشته و شاهد زبان فارسی فاخری در متن کتاب هستیم که خواننده را از حظّ و بهره ی وافری، سرشار میکند. ولی از صفا و صمیمیت در روستای زمینج، خبری نیست. تنهایی مِرگان، در کل داستان، پیش چشم است. در صحنه های ابتدایی داستان، مرگان، پریشان از جای خالی سلوچ، رو به سوی خانه ی خان میاورد. ولی در ادامه، خان را میبینیم که در مقابل مرگان، طوری رای میدهد و رفتار میکند که قدرت محدود و اعتبار متزلزلش، حفظ شود. و قطعا جانبداری از مرگان، که هم فقیر است و هم زن، منظور نظرش را تامین نمیکند. سلوچ، گرچه خوشنام است. اهل کار است و انقدر حواسش هست که در اثبات عشقش، خوشه ها را شلخته درو کند که چیزی به دختر مورد علاقه اش، مرگان، برسد. ولی وقتی خانواده تشکیل میدهد، مرگان را با سه بچه، در شرایط سخت فقر مالی، تنها میگذارد و هر یک از فرزندانش، متاثر از این شرایط سخت، به طریقی، رو به خسران میرود. هیچ فریاد رسی نیست. و حتی مذهب، باری ست که مردم روستا به زور بر گرده هایشان میکشند و همواره با حس انزجار همراه است. در رمان " شازده حمام" از محمد حسین پاپلی، که داستان، در فضای روستا و همزمان با دوره ی اصلاحات ارضی روایت شده است و مسئله ی فقر و تنگدستی، فصل های مشترک کتاب و رمان " جای خالی سلوچ" هستند؛ همراهی و همدلی روستائیان و صفای جوّ روستایی به خوبی، دیده میشود. نثر محمود دولت آبادی، خواندنیست. نمونه ی آن را در یکی از اثرهای ماندگار داستان فارسی" جای خالی سلوچ" ، بخوانید.
22
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.