یادداشت Soli

Soli

Soli

1404/4/14

        ۳.۵۶
شاااید حقش ۴ باشه، ولی دلم به بیش از این راضی نمی‌شه. واقعا داستان برای من خیلی خیلی غیر قابل پیش‌بینی بود. یعنی پرده از رازها که برداشته می‌شد، دهنم به معنی واقعی کلمه باز می‌موند.
فقط این شخصیت اصلی، رایلی... یه کم عجیب بود. یه جاهایی‌ یه مسائل بی‌اهمیتی رو خیلی بزرگ می‌کرد که آدم فکر می‌کرد وای این مسئله قراره به کجا ختم بشه! بعد یه مسائلی که خیلی مهم به نظر می‌رسیدن از همون لحظه‌ی اولِ مطرح شدن رو خیلی سرسری‌ رد می‌کرد. شاید نویسنده از قصد این‌ کار رو کرده بود که ذهن رو منحرف کنه.
ترجمه‌ی کتاب ولی خیلی عجیب بود. اکثر جاها‌ یه لحن کاملا عادی داشت، فارسی معیار امروزی. بعد یهو می‌زد تو کانال دوره قاجار و پهلوی، یه لحن متکلف‌ به خودش می‌گرفت با واژه‌ها و افعالی که دیگه الان عملا تو گفتگوهای‌ روزمره‌مون استفاده نمی‌کنیم. مثلا یهو می‌گفت "هرچند شک داشتم چنین شود" یا "بر آن بودم که پیدایش کنم" یا "سخن می‌رانیم". به شخصه در تمام زندگی‌م حتی یک بار هم موقع گفتگو یا فکر کردن از فعل سخن راندن‌ استفاده نکرده‌م و فکر هم نمی‌کنم هیچ‌وقت این کار رو بکنم.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.