یادداشت سیدحسین موسوی

        این کتاب سری سوم از کتاب آخرین شاگرد بود،
بسیار زیبا و جذاب بود،

خب طبق معمول ماجرا با کلی شگفتی شروع شد،
اول که خونه زمستانی و بعد هم ماجرای مگی و اون داروی حافظه بری که بهش میدادن، غیر انسانی بود ولی خب دیگه میکردن دیگه 🙂

ماجرای ارثیه رسیدن یک اتاق از اون همه زمین و باغ هم بسی جالب بود و البته فوت پدر تام هم بدک نبود،

البته اینکه کاراکتر بده ماجرا اینبار یکی از شاگردان نیمه کاره همین استاد بود هم خالی از لطف نبود ولی اوج ماجراش اونجا بود که بد رکبی در انتهای ماجرا خورد.

در مورد آخر قصه این کتاب هم جونم براتون بگه که فکر هرچیزی رو میکردم الا نجات تام بدست اونایی که تو داستان به کمکش اومده بودند 😅😅

خودتون برید بخونید
مطمئنم تا تمومش نکنید زمین نمیذارید 🙂