یادداشت فاطیما
4 روز پیش
گمشده ی شهرزاد... برگرفته از ۱۲ شب آخر سختی های شهرزاد برای مرهم گزاردن روی زخم عمیق قلب شهریار ایران زمین... این بار ، از زبان سوزان فلچر. روزهایی که " هزار و یک خشم " میخوندم رو به یاد میارم. چقدر با رنی عهدیه حرف زدم. چقدر این دختر رو سرزنش کردم گفتم رنی ! وقتی میخوای درمورد فرهنگی غیر از مال خودت رمانی بنویسی حداقل کاری که میتونی انجام بدی تحقیق درمورد اون فرهنگه ! در کل دو جلد هزار و یک خشم ، یک زعفران و گلابش ایرانی بود ، و دیگری صرفا نام "شهرزاد" که انگار قرار بود جادو کند و به قصه فضای ایرانی بدهد. از کتاب که دلخور شدم تا مدت ها ( چند ماه فقط ) سراغ آثار خارجی که درونمایه ایرانی داشته باشند نرفتم. تا اینکه طلسم شکسته شد و " گمشده شهرزاد " را پیدا کردم. همکاری مترجم با نویسنده برایم جذاب بود. همچنین داستان تلاش های بی وقفه ی سوزان برای شناختن فرهنگ ایران ، اون هم چندین قرن پیش ، برای اینکه رمانش به مذاق خواننده های ایرانیش خوش بیاید. و باید اعلام کنم که ، تبریک خانم فلچر ! موفق شدید ! داستان سرایی از دیدگاه مرجان ، قهرمان مخفی شهرزاد و تمام مردم ، ایده پردازی ، جزئیات ریز و دقیق از جمله توصیف بازاریان و کوچه پس کوچه های شهر ، احترام به فرهنگ و آداب به خصوصمان ، شخصیت پردازی های قوی ( برخلاف رنی عزیز ) و پیچش داستانی ، همه به جا و به اندازه بود. نثر روان و شیرین و کاملا مناسب وقتهاییست که مینشینی روی ایوان ، یا پله یا اصلا چمن ، و هوس کرده ای یک نفر دستش را روی سرت بگذارد و بگوید : یکی بود ، یکی نبود..... فقط ، این هم بگم که سلیقه ایه ، شروع دوباره برای پایان خوبه ، ولی من انتظار پایان شادتری رو ( بدون دسیسه چینی های خاتون ) داشتم :) همین ! حتما تو لیست خرید نمایشگاهتون یه جای کوچیک براش باز کنید :) به امید دیدار دوباره بین صفحات کتاب ♡
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.