یادداشت فاطمه محمودی
1404/3/19
{مخاطبپسند از بیرون، دانشگاهی از درون} این کتاب روایت دختری آمریکاییه که اولش با کلی نگاه منفی نسبت به ایران و اسلام وارد نشستهایی به اسم «برای همهی خانمهای دنیا» میشه، ولی کمکم تحت تأثیر حرفهای یه خانم ایرانی به اسم دکتر مجیدی قرار میگیره و مسیر زندگیش تغییر میکنه. ظاهر کتاب خیلی دخترونهست؛ جلد صورتی و طراحی ظریف. اما وقتی وارد متن میشیم، با یه عالمه محتوای پژوهشی دربارهی زن و حجاب روبهرو میشیم. مطالب مرتب و مستندن، از تعصب خبری نیست، سوالات جدی رو جواب داده و نگاه علمی داره. اینا نقطهقوتهای مهمیان. اما مشکل از جایی شروع میشه که قراره این حرفها تو قالب «داستان» بیان بشن. داستان خیلی سطحیه، شخصیتپردازی ضعیفه، دیالوگها مصنوعیان، قصه قابل حدسه. بیشتر از اینکه روایت بخونیم، داریم سخنرانیهای دکتر مجیدی رو میخونیم. شخصیتهای دیگه فقط سایهان، حتی آخرش هم نمیفهمیم چی به سرشون میاد. از یهجایی به بعد، محتوا تکراری نمیشه ولی قالب تکراری میشه. این باعث میشه مخاطب خسته شه، چون انگار توی یه دور باطل گیر کرده. پایان داستان هم چیز خاصی برای عرضه نداره، نه غافلگیر میکنه، نه تکون میده. 📌 جمعبندی؟ این کتاب بیشتر یه متن آموزشی–پژوهشیه که یه پوشش داستانی نازک روش کشیده شده. بهجای اینکه به عنوان «رمان» معرفی بشه، شاید عنوان «مقاله–روایت» بهتر باشه. برای کسایی که دنبال حرفهای مستند دربارهی زن و حجابن، مفیده. ولی اگه دنبال یه داستان قوی و جذابین، این یکی احتمالش کمه راضیتون کنه.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.