یادداشت sara

sara

sara

5 روز پیش

        آگاتا مکالمات رو جوری می‌نویسه که دوست داری شخصیت‌ها ساعت‌ها با همدیگه حرف بزنن. و همینطور صحنه‌ای که پوآرو همه رو جمع میکنه تا ماجرای قتل رو روشن کنه و قاتل رو لو بده، از لحظات موردعلاقه‌‌ی منه ♡
.
.
.
گروهی اعزامی از باستان‌شناسان به حسنیه میرن تا مکانی رو حفر کنن. دکتر لایدنر ( باستان‌شناس) همراه همسرش در مکانی نزدیک خاکریز مستقر شده‌اند ولی خانم لایدنر مداوم استرس داره و از چیزی میترسه و وحشت‌زده است. آقای لایدنر تصمیم میگیره که برای همسرش یک پرستار بیاره، خانم پرستار الدران اینجا وارد میشه. در این بین قتلی اتفاق میوفته که پوآرو که الان تو بغداده میاد و میتوا. پرونده رو حل بکنه. ما ماجرای قتل رو از زبان خانم الدران می‌شنویم.

باید بگم به اندازه‌ی قتل در قطار سریع‌السیر شرق که اتفاقا اتفاقاتش دقیقا بعد این کتابه :) ( حسی که داشتم این بود که کاش اول اینو میخوندم بعدا اونو) یا قتل راجر آکروید و اعلام یک قتل دوستش نداشتم ولی همچنان واقعا قشنگ بود. 

آگاتا کلا گیرا و جذاب می‌نویسه و هر کلمه پشت سر دیگری میاد و به خودت میای و میبینی صبح شده و هنوز کنار پوآرو نشستی تا ماجرای قتل رو برات تعریف کنه ♡ 
پوآرو رو خیلی دوستش دارم :)
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.