یادداشت مگالونیا
1404/4/9

جلد اول قشنگ بود، ولی یه چیزی تو رابطهم با شخصیتاش کم بود. اما تو جلد دوم؟ همهچی برام واقعیتر شد. دردشون، ترسهاشون، عشق ، شکستهاشون و... همه رو حس کردم. توی این جلد رین با مشکلات جدی تر و تصمیمات حیاتی تری روبهرو میشه و در عین حال داره با گذشتهای که مثل سایه دنبالشه، دست و پنجه نرم میکنه. شخصیت رین هم برام قابل درک بود و هم بعضی موقع ها دلم میخواست داد بزنم و ازش بپرسم چرا؟! شخصیت های فرعی نسبت به جلد اول پر رنگ تر شده بودن و اصلا موقع شروع کتاب فکرش هم نمیکردم که بتونم باهاشون ارتباط بگیرم و اینجوری دلم رو بشکونن. صفحات آخر این کتاب رو با گریه ورق میزدم و بعد از تموم شدنش همچنان ذهنم درگیرش بود. این جلد پر از لحظههایی بود که باعث شدن لبخند بزنم، حرص بخورم، اشک بریزم، عصبی شم... و با همهی اینها، وقتی رسیدم به آخرین صفحه، فقط زل زدم بهش و دلم نمیخواست تموم شه.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.