یادداشت ستارهٔ‌کوچک.

        دوستش داشتم. خیلی زیاد.
نوع دید و نگاه سارا رو دوست داشتم و از همزادپنداری با اون خسته نمی‌شدم. داستان کلی کتاب جالب بود و اشاره های کوچک و بزرگی که به مسائل مختلف دنیای نوجوان کرده بود، بیشتر باعث جذب مخاطب(نوجوان)میشد.
روان و گیرا بود و داستان جدیدی رو روایت کرده بود. این دفعه دیگه خبری از یه رمان عاشقانه نبود و داستان سارا و خانواده کوچکش بود.
داستان سارا و نبود پریسا و مشکلات مدرسه، داستان پیروز و گل پنجه مریمش، داستان مامان که چند وقته کنار سارا نیست، داستان مشغله های کاری بابا و نقشه های مهندسی، داستان سیب زمینی پلو های مامانی و...
وقتی تمومش کردم حدود یک ربع برای سارا گریه کردم و به مقاومتش افتخار کردم. فقط ناراحتم که چرا پایان داستان واضح‌تر نبود. شاید اینجوری حال ما خوب میشد و برای سارا و چیزی که کشف کرده خوشحال‌تر می‌شدیم‌.
      
22

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.