یادداشت محمدحسین راه نورد
1404/4/4
مقدمه: داستانهای وحشت ترکیبی از ترس، دلهره، هیجان هستند. ترکیبی که من عاشقش هستم. متن: الف) آشنایی با کتاب: امیرحسین قاضی رو مدتیست دنبال میکنم، کتاب دیوار1358 معروف شد و مخاطبین زیادی از طرفداران کتابهای ژانری و غیر ژانری به خود جذب کرد. اما برای من اثر خوبی نبود و نتوانستم با آن ارتباط بگیرم. این دومین کتاب از امیرحسین قاضیست. اگر به خودی خود بود احتمال زیاد هیچوقت این کتاب را نمیخواندم، اما با پیشنهاد دوستانم کتاب را شریکی خواندیم و تصمیم گرفتیم به صورت قرعه انتخاب کنیم چهکسی اول این کتاب را بخواند. اقبال و شانس من باعث شد اولین فردی باشم که کتاب را تهیه میکنم و میخوانم. ب) معرفی کتاب نیما زند... نویسنده، مترجم و متاهل، فردی که نه در نویسندگی توانست بهخوبی عمل کند نه در زندگیش. به عنوان مترجم فرد خوبی بود اما راضی نبود و میخواست نویسنده موفقی شود. چهارمین کتابش منتشر شده بود و هیچکس برای رونمایی کتاب نیامده بود. نویسنده بدون خواننده و طرفدارانش چه میشود؟ یک پیشنهاد بزرگ به نویسنده میدهند و نیما زند که چاره دیگری ندارد تصمیم به اینکار میگیرد، به خانه متروکه ترسناکی در یکی از روستاهای طالقان میرود تا رازهای آن خانه را کشف کند. ج) صحافی و طرح جلد: چاپ کتابهای آذرباد نسبت به گذشته پیشرفت بهتری داشته و زیباست، طرح جلد هم زیباست، اما من از کیفیت کاغذ راضی نیستم، کیفیت کاغذ در کنار اینکه برای من لمس نشدنی و حالت چندشگونهای دارد، چشم را هم میزند و من نمیتوانم به راحتی کتاب را بخوانم، برای همین با اینکه کتاب روان بود اما خواندنش طول کشید. نتیجهگیری: الف) پیام کتاب: اعتماد کنید ، اعتماد کنید و اعتماد کنید به عزیزانتان اعتماد کنید. گناههای شما در آینده گریبان شما و فرزندانتان را خواهد گرفت. هیچوقت به خانه متروکه نروید... ب) نقد کتاب: فکر کنم کسی که تمام مرور را خوانده فقط منتظر این قسمت بوده. درباره کیفیت کاغذ صحبت کردم... داستان با یک پیشگفتار شروع میشود، گزارشی از گذشته روستا و عمارت و عملا داستان برای شما لو میرود، تقریبا تا صفحه 200 (علیرغم نثر و روایت داستان) هیچ چیز جدیدی بهمراه نمیآورد و قابل حدس است. فصل اول داستان هم شروع بدی داشت، شروع داستان باید شما را به خواندن داستان ترغیب کند. این شروع من را از داستان زده کرد... رفته رفته و فصل به فصل بهتر میشود و نقطه مهم داستان پایان داستان است. برای کسی که عاشق داستانهای وحشت و روانشناختیست پایان بسیار مهم است و این داستان پایان بسیار خوبی داشت. از داستان به شدت لذت بردم. اتصال داستان فرعی به اصلی هم زیبا بود. شخصیت نیما برای من دیر معرفی شد و نتوانستم تصویر خوبی از آن در ذهنم داشته باشم، برخلاف این از شخصیتهای دیگر بسیار لذت بردم و تصویر خوبی از آنها داشتم. ج) در آخر: باید به نویسنده کتاب تبریک گفت. در کنار اینکه ایده داستان زیبا بود و توانست به شکل خوبی ایده را بسط دهد، پیشرفت هم کرده بود. ایده اولیه داستان شباهت زیادی به شاینینگ دارد ولی خداراشکر صرفا در حد الهام و اقتباس است و پرداخت و نتیجه متفاوتی دارد. ایرادات قبلی که به دیوار1358 وارد بود اکثرا رفع شد و همین نشان دهنده پیشرفت خوب نویسنده است. البته برای من آقای قاضی تا اینجا مترجم بهتری بودند و کارهای ترجمه ایشان را صد درصد تهیه میکنم. امتیازم به کتاب 3.5 هست ولی رندش میکنم به 4 امیدوارم کارای بهتری ازشون بخونم، روزتون بخیر.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.