یادداشت
1402/10/11
3.0
1
در این داستان هر ماهی برای خود یک لوح سنگی دارد که روی آن ضرب المثلی نوشته و ماهی¬ها باید هر روز آن را مرور کرده و از لوحشا مواظبت کند. شخصیت های اصلی این داستان یک ماهی قرمز، یک گربه ماهی و یک ماهی بادکنکی هستند. وقتی ماهی بادکنکی خبر می آورد که شنیده دو شکارچی فردا برای ماهیگیری به آبگیر جنگل می آیند، هر یک از ماهی ها از خود عکس العمل متفاوتی نشان می دهند. ماهی قرمز که روی لوحش نوشته کار از محکم کاری عیب نمی کند، تا فردا شب به خانه دوستانش در رودخانه جنگل می رود. اما دو ماهی دیگر با او نمی روند و در آبگیر می مانند. ماهی بادکنکی که روی لوحش نوشته از این ستون به آن ستون فرج است، با دیدن ماهیگیرها خود را به مردن می زند و بدین ترتیب نجات می یابد. گربه ماهی که روی لوحش نوشته کار امروز را به فردا نینداز، وقتی بیدار می شود در تور ماهیگیری می افتد و شکار می شود. و اما چند نکته پیرامون این کتاب: متن هر پاراگراف در صفحه کمی به راست یا چپ کج شده لوح سنگی که در متن داستان به آن اشاره شده، در تصویر مثل بک لوح فلزی برش داده شده و چاپ شده، به نظر می رسه که حاشیه ای منظم هم دورتادورش هست . در حالی که سنگی که برای مدتی در آب باشد، دچار خوردگی میشه و سطح و لبه های آن ناهموار میشه رنگ، نقوش و جزئیات به کار رفته برای برخی از تصویر پس زمینه زیاده، مثل صخره های مرجانی. این شلوغی باعث شده تا تصویر ماهی ها تو بعضی صفحات به سختی تشخیص داده بشه.
1
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.