یادداشت سارا

سارا

سارا

دیروز

        تهوع_ژان پل سارتر

خوندن این کتاب برام تجربه‌ی جدید و عجیبی بود. کافی بود یک لحظه حواسم پرت بشه تا کل خط فکری آنتوان روکانتن رو از دست بدم. اعتراف میکنم اوایل چیزی نمی‌فهمیدم،  بعد که ماجرا خط گرفت و از حالت انتزاعی یکم بیرون اومد من هم تونستم همراهش بیام و خوشحالم که نیمه کاره رهاش نکردم چون بیشتر قشنگی اش چهل پنجاه صفحه‌ی آخرش بود. 
آنتوان درگیر تهوع مزمن بود که از افکار خودش منشأ می‌گرفت. تهوعش وقتی تو جمع افراد سطحی جامعه بود ، بیشتر می‌شد ولی وقتی موسیقی مورد علاقه اش پخش می‌شد از بین می‌رفت. هنر نویسنده اینجا بود که تو کتاب با چند بعد درگیر می‌شد. هم فضا سازی می‌کرد(فضای کافه و میز و قطار و خونه و دیوارها و ...) ، هم شخصیت پردازی می‌کرد(شخصیت صاحب کافه ، دانش اندوز ، آنه و ...) و همزمان که سیر داستان رو پیش می‌برد وارد بعد متافیزیکی می‌شد و ما میتونستیم افکار خودش و حتی گاهی اوقات افکار دیگران رو توی ذهن خودشون بشنویم. 
در مجموع کتاب خیلی خیلی سنگین و سلیقه ای هست. اگر یکم فلسفه‌ی پراکنده میخواین ، خوندنش رو بهتون پیشنهاد می‌کنم.
      
23

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.