یادداشت °•zari•°

جواهر
        خب خب
داستان در مورد وایولت لستینگه. وایولت کیه؟ وایولت کسیه که قراره جایگزین یکی از زنان نجیب زاده و ثروت مند شهرشون بشه. چرا؟ چون نجیب زاده ها توانایی نگهداری جنین رو ندارن و به این کار رو به افرادی مثل وایولت که قدرت های خاصی هم دارن،محول میکنن. ادامه داستان رو هم قخودتون برید بخونید😂😔

خب دوستان و همراهان گرامی بنده☺️😂
تا صفحه ی ۲۰۰ داریم مقدمه و قانون شهر تنها و مهمانی رفتن و مهمون اومدن میخونیم🚶🏼‍♀️
اما از بعدش>>>>>😭🥺❤️‍🩹
هیجان انگیز شد و هیجانشو واقعا دوست داشتم جوری که میگفتم این جذابیت،می ارزید به اون همه چرت و پرت خوندن🤏😀.
 یه کاپل اکوری پکوری هم داریم اینجا✨️🥺🤌اصن ماچ
بعد
قسمت مهم اینه که این کتاب انگار از زیر تیغ سانسور گذر نکرده.یعنی یه جاهایی واقعا🌶بود(دیگه خودتون باید بدونید دیگه🥲😂)
دیگه چی؟
دیگه اینکه کتاب جای خوب و پر تعلیقی تموم شد.جوری که دلم میخواد همین الان بپرم و جلد بعدی رو شروع کنم اما هنوز اتفاقاتی که افتاد رو هضم نکرد
همین دیگه بسه🤣

پ.ن:از یلدای عزیز هم ممنونم که این کتاب رو برای همخوانی پیشنهاد داد.بوس بهت😭❤️‍🔥
      
2

12

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.