یادداشت ضحی مختارزاده
1401/9/5
اول بگم من نسخه ای از کتاب را خواندم که پیش از انقلاب چاپ شده و مقدمه شهید مطهری را هم نداشت. در ابتدا سبک نوشتن و مطالب عجیب و ناآشنا بود، کند پیش میرفتم، اما خیلی مشتاق بودم، چون از بچگی اسم این کتاب و نویسنده اش را فکر کنم در قالب تاریخ ادبیات رفته بود در سرم و خیلی احساس باکلاسی بهم دست میداد، که بالاخره دارم میخونمش و کم کم به سبک نوشتن عادت کردم. نمیتونم بگم ضد اسلام، اما به شدت ضد عرب. کنجکاو شدم راجع به نویسنده و کتاب تحقیق کنم (چون از اون دست آدم ها هستم که وقتی علاقه مند به فیلم و کتابی میشم، خوشم میاد در اینترنت راجع بهش تحقیق کنم). معلوم شد خود زرین کوب یک مدت بعد نوشتن کتاب احساس کرده که یک مقدار یک طرفه به قاضی رفته و کتاب در چاپ های بعدی با مقدمه ای از شهید مطهری چاپ شده و البته فهمیدم اگر قصد اطلاع دقیقتری از این برهه را دارم باید کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران شهید مطهری را بخوانم (ان شاالله در آینده) اما میرسیم به علت اصلی خوشحالی ام از خواندن این کتاب و این که بسیار برایم مفید بود، به ویژه در این مقطع از حوادث جاری کشور یک حس تحمل و آرامش بهم می داد. اوج کتاب برای من و نکته در صفحه ۲۲۰ است که وضعیت ایرانیان که از یک طرف از ظلم و ستمی عربان عباسی به ویژه در زمان هارون و امین و مامون خسته اند، و از طرفی مبتلا با بزرگان و شاهزادگان باقیمانده ساسانی که با شعار احیای ایران بزرگ، بر روی ارق ملی مردم و با ادعای عدالت خواهی، تنها به فکر پر کردن جیب هایشان و قدرت طلبی بودند و مردم را امیدوار کردند و در عمل فقط برای کسب قدرت و پول، خون مردم را هدر دادند و هنوز به قدرت نرسیده و عرب را شکست نداده بودند که به جان هم افتادند و همدیگر را دریدند ( ماجرای مازیار، بابک و افشین که در ظاهر متحد و در باطن در حال جویدن همدیگر و بینوا خون ایرانی در این میانه هدر!!!!!!) دقیقاً مانند الان که سلطنت طلب و کومله و منافقین و پان و ترک و ... با سوار شدن روی موج احساسات مردم به دنبال منافع خود هستند و هنوز به هیج جا نرسیده اند، شروع کردن به هم پریدن!!! طنز تلخی است، این تکرار تاریخ ولی الان ما با زمان افشین فرق کردیم، خدا را هزار هزار مرتبه شکر واقعیت است که ایران بدون اسلام و تشیع نمی تواند و نتوانست بایستد از وقتی حول محور اسلام و تشیع جمع شدیم، قوی شدیم، تازه استعداد بینظیر ایرانی داره خودش را نشان میده به خاطر قدرتی که اسلام به ما داده. زرین کوب در این کتاب رویکرد ضدعرب و متعصبانه ای از خودش نشان داده و البته چند سال بعد خودش (شاید در اثر رابطه و دوستی با شهید مطهری) به اشتباه بودن رویکردش معترف شده، اما علی رغم همه قاطی پاتی هایی که در نقل تاریخ داشته، این واقعیت را نمیتوان کتمان کرد که ایران خیلی فراتر از مرزهای الانش همیشه ایران بوده، با همه قوم ها و استان ها و فراتر، تجزیه برای ایران معنی نداره از خواندن تاریخ بیزارم، اما خوشحالم که بالاخره شروع کردم به خواندنش و فهمیدم چرا مردم تاریخ می خوانن! کاش جوانان مملکتم، دهه هشتادی ها و هفتادی ها و ... شروع کنند به خواندن، می فهمند اگر مسلمان هم نیستند، لازمه ایرانی بودن و باقیماندن ایران یک حکومت مرکزی قوی است که در کل این ۲ هزار و چند سال، الان، این زمانه، جزو معدود اوقاتی است که دارای این نعمت هستیم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.