یادداشت مظفری
بسمالله الرحمن الرحیم این بار که کتابخانهام را مرتب کردم، فهمیدم. فهمیدم در ادبیات بیش از همه چیز، اول ادبیات دفاع مقدس را دوست دارم و بعد زندگینامه ها را... زندگی نامه ها واقعیت را مینویسند، نه خیال و توهم... آدمهایی که واقعیاند. دوست ندارم لابلای خیالات زیاد بگردم... دوست دارم در جهان پیرامونم زندگی کنم. یک شبهزندگی نامه، درباره آدمی بزرگ، آدمی که آنقدر بزرگ بود که در خیال امثال بنده نگنجد. کسی که او را امام* مینامند. «امام موسی صدر» آدم بزرگی هست... نمیگویم بود، برای اینکه همه هنوز منتظرند که برگردد. قرار بود دو، سه روز باشد، بعد حافظ اسد قول داد که تا 2، 3 ماه بعد، همه چیز تمام شود و حالا شده 30 سال... سن امثال بنده به درک شخصیت او نمیرسد. نمیتوانیم این همه خوبی را در یک نفر هضم کنیم... این کتاب را حتما بخوانید. باور کنید آدمهایی هستند هنوز مثل او... بزرگ و دست نایافتنی، صمیمی و دست یافتنی... * و او گفت: یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ (انبیاء/73)او لیاقت داشت که این صفت را به دنبال خود بکشد... امام ** یه یاد مرحوم احمدی سخا... *امام موسی صدر را دوست دارم، خیلی زیاااااااااااااد... اما این کتاب اما و اگرهایی برایم دارد.... 1- امام موسی صدر بزرگ بود، خیلی بزرگ، بسیار مهربان و دوست داشتنی. اما نویسنده درباره او بیش از معمول، اغراق کرده. او تخیل نیست، واقعیت است. اگر فقط مقدمهاش را بخوانی، فکر می کنی العیاذبالله او امام سیزدهم است. نیست. قطعاً نیست. خودش هم این ادعا را نداشت. مقدمه کتاب هم قلم نویسنده نیست. بر مبنای دومصاحبه است از آیة اللهی بزرگ که فعلاً به عقاید سیاسیاش کار ندارم، اما در فقه و اصول سرآمد است و کاربلد. 2- کاش در انتخاب کلمات دقت کنیم، همین آیة الله بزرگ، درباره او می گوید: «دافعه به نظر من هیچ رقمه نداشت.» العیاذبالله او بالاتر از رسولی است که خدا «رحمة للعالمین» می نامدش. ودرباره اش میگوید «اشداء علی الکفار رحماء بینهم...» مگر برتر از «امیرالمؤمنین» است، که جاذبه و دافعه را با هم داشت. اصلاً مگر می شود یک نفر مؤمن باشد و دافعه نداشته باشد... اگر دافعه نداشت، چرا ربودنش. نکند از شدت محبت بوده؟! 3- امام موسی صدر، بزرگ بود، خیلی بزرگ بود، امثال بنده اگر هم بخواهیم نمی توانیم او را درک کنیم، اما قطعا بزرگ ترین شخص زمان معاصر ما نبوده و نیست. اگر امام موسی صدر بود، همان کاری را می کرد که در آخرین سال های حضورش می کرد، حمایت تمام و کمال از انقلاب اسلامی و حضرت امام خمینی. از ولی فقیه زمانش. برای او مهم نبود که الان مسئولیت را خدا نگذاشته روی دوش او. اگر الان بود، همان کاری را می کرد که جانشین خلفش، سیدحسن نصرالله می کند. روزی که به عنوان بزرگترین مرد جهان عرب، برگزیده شد، آمد ایران و دست حضرت آقا را بوسید... 4- می گویند امام صدر آنقدر خاندان بزرگی داشته که نیازی نداشته که از امام تأثیر پذیرد، و کلی مثال هم آورده اند که اینجا عملکرد امام صدر با امام خمینی متفاوت بوده. اینکه تأثیر پذیرفته اند یا نه را بنده نمی توانم بگویم، اما نمی توانم هم بگویم حرف امام راحل که گفته اند «آقای صدر که من سال های طولانی دیده ام، بلکه باید بگویم من بزرگ کرده ام ایشان را... (6 شهریور ۱۳۵۹: امام خمینی در دیدار با خانواده ی امام موسی صدر)» دروغ است. 5- کاش حواسمان باشد که کسانی به بهانه امام موسی صدر و طرفداری از ایشان، به انقلاب و امام پشت نکنند، که متأسفانه هستند این آدم ها... :( 6- مطمئنم خیلی از آدم هایی که الان اینجوری از امام صدر طرفداری می کنند و در مقابل روبروی انقلاب و امام و آقا می ایستند، چند صباح دیگر که امام صدر بازگردند، نمی توانند او را درک کنند و تخطئه اش می کنند؛ معمولاً وقتی آدم ها نیستند، عزیزترند. کسانی هستند که به امام صدر عشق می ورزند، اما از انقلاب و امام خمینی و آقا متنفرند... این آدم ها مطمئناً تحمل دیدن و زندگی با امام صدر را هم ندارند.
7
(0/1000)