یادداشت محمدامین اکبری

تربیت احساسات
        به نام او

من سه اثر از فلوبر خواندم: مادام بوواری، سالامبو و تربیت احساسات
و در این بین تربیت احساسات را بیش از آن دو کتاب دوست دارم.
تربیت احساسات به نوعی نقطه مقابل مادام بوواریه در آن داستان، اما بوواری دختر شهرستانی تازه به شهر آماده پس از ازدواج دست به هنجارشکنی میزنه و عاقبت هم همین هنجارشکنیها باعث نابودی خود و زندگیش میشه ولی در اینجا فردریک پسر جوانی‌ست که در طول زمان در مواجهه با احساسات مختلف عاطفی قرار میگیره ولی برعکس اما نه تنها به مقصدش نمیرسه بلکه این ناکامیها سبب شکل گیری شخصیتش و به نوعی تربیت احساساتش می‌شود.
با همین تعریف کوتاه هم میشه فهمید که مادام بوواری یک رمان کلاسیکه ولی تربیت احساسات یک اثر آوانگارد و نویی هست که واقعا نگارشش در آن سالها کمی عجیب به نظر میرسه.
نکته بعدی که سبب شده من این اثر را از آن دو اثر خصوصا سالامبو بیشتر دوست بدارم نوع روایت داستانه، با اینکه فلوبر هفت سال برای نگارش تربیت وقت گذاشته و حتی بیش از اون دو تا کتاب وسواس به خرج داده ولی اینقدر روایت بی‌پیرایه است که اصلا از صناعت در نثر فلوبر خبری نیست به بیان دیگر برخلاف اون دو کتاب جای انگشتهای فلوبر بر روی خشتهای تربیت احساسات دیده نمی‌شود.
و آخرین برجستگی کتاب که میتونم بهش اشاره بکنم زمان‌مند بودن تربیت احساسات و آینگی آن نسبت به مسائل سیاسی اجتماعی فرانسه آن دوره است که به تعالی رمان کمک زیادی کرده. 
در آخر اینکه فلوبر  نویسنده محبوب من نیست ولی رمانهایش را دوست دارم و از این میان تربیت احساسات را بیشتر
      
1

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.