یادداشت زینب سادات رضازاده

        هدیه ها عجیب هستند ،  اکثرا چیزهایی هستند که تو دلت نمیخواهد اما بعداً میبینی چقدر به آن هدیه احتیاج داشتی . 
پسر قصه هم همین اتفاق برایش افتاد، شاید اولش میخواست حتی از شرش خلاص شود، اما کم کم دید ، چقدر می‌تواند با این هدیه کارهای جالبی بکند. البته همراهی پدربزرگ هم شرطش بود. 
وقتی کتاب را خواندم دلم برای پدربزرگم و چیزهایی که یادمان میداد تنگ شد.. 
      

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.