یادداشت
1403/5/14
3.9
9
کتاب «ر»، آنقدر که تابلوی رشادتهای رسول حیدری است، ده برابر آن بیلبورد صبر زنانهٔ معصومه، همسر رسول است. گاهیوقتها وسط کتاب هی این «رها کردن خانواده» میرفت روی اعصابم. باز هی رسول نامهای مینوشت و از تأخیرهایش دل معصومه را به دست میآورد. همچنین دل منِ خواننده را هم آرام میکرد. نه اینکه چون دلایل منطقی آورده باشد، چون معصومه دلش راضی میشد، منِ خواننده هم همپایش اعصابم را کنترل میکردم. و این هنرِ نویسندهٔ زنِ کتاب بوده توانسته زنِ احساسی و در عین حال قوی را، قوی به قلم بیاورد. خیلی دیر توانستم با ریتم کتاب رفیق شوم. البته که درآمدن از شیوهٔ نگارش خطی را پسندیدم. اما عکسهای وسط کتاب، سرعت مطالعه را میگرفت. در کل کتاب خستهکنندهای بود. نه محتوای کتاب، که خودِ خودِ کتاب. نشر آرما باید فکری به حال کتابهای سنگینش بکند. نمیشود ده دقیقه کتاب سیصد صفحهای را روی دست گرفت و خواند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.