یادداشت Soli

Soli

Soli

دیروز

        من خیلی تلاش کردم که این کتاب رو تموم کنم، واقعا سعی کردم. اما خب نشد دیگه، نتونستم. بیست صفحه آخر از دویست و بیست صفحه‌ای که خوندم به ضرب وزور اجبار بود و بعدش دیگه زور هم فایده‌ای نداشت و اصلا نمی‌رفت جلو.
خلاصه که عمر ما کوتاه‌تر از اینه که بخوایم روزهای متمادی صرف کتابایی بکنیم که بهشون علاقه نداریم، اون هم وقتی یه عالمه کتاب خوب اون بیرون هستن که هنوز نخوندیم. 
تا همین‌جایی که خوندم، داستان پرده دوزخ رو دوست داشتم. خیلی خبیثانه و وحشتناک، اما جالب بود. 
اژها: حکایت کوزه‌گر پیر هم جالب بود.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.