یادداشت آریانا سلطانی
1403/10/11
. آهنگ زمان کارلو رووِلی ترجمه محمد ابراهیم محجوب . «در دید کوانتومی و ذرهای[فیزیک بنیادین نوعی زمان پدید میآید که ثمره مهآلودگی بافت اتمی پدیدههای کیهان است.» ص۱۰۹. آیا زمان یگانه است و جاری؟ جهتمندی دارد و همیشه رو به آینده پیش میرود؟ زمان امری مستقل از هستی است؟ و یا آیا لحظه اکنون در سراسر گیتی یکسان است؟ آیا زمان پیوسته نیز هست؟ اینها پرسشهایی است که مؤلف کتاب آهنگ زمان سعی در پاسخ دادن به آنها دارد، یا حداقل با پیشرفتهای علمی و فیزیکی امروز به تبیین آنها میپردازد. کتاب آهنگ زمان از سه بخش تشکیل شده است؛ بخش نخست آن در مورد شرح فیزیکی جهان هستی و تبیین آن به مثابه کیهانی است که قوانین نوین فیزیک کوانتوم تعریف میکند؛ بخش دوم در مورد کج فهمی دستوری در کلمات و همچنین دینامیک روابط اجزاء جهان در میدان گرانشی است؛ بخش سوم همچنین در مورد تمامی این ویرانی مفهوم زمان امروزی در دو بخش نخست و بازسازی جهان زمانی با توجه به تعریف بشری، منطقی و فلسفی است. هرچند در پیش زمینه از زمان گرمایی و آنتروپی[آشفتگی سخن به میان میآید. برای درک بهتر باید گفت مفهوم گرانش، سرعت و آنتروپی برای تعریف نوین فضازمان در طول تاریخ فکری و علمی بشر دچار تحولات عظیمی شده است: ارسطو نخستین بار پرسید زمان چیست؟ نیوتن زمان را بستری در نظر آورد که هستی در آن جاری است، و انیشتاین اثبات کرد زمان تحت تاثیر جرم و سرعت متغییر است و هر جسم در نقطهای از فضا، زمان منحصر به فرد فیزیکی خود را دارد. اما اینها چگونه با زمانی که ما میشناسیم، با ادراک ذهنی ما، مفهوم زمان و لمس زمان، هماهنگ میشود؟ خواندن این کتاب، با توجه به بین رشتهای بودن آن[فلسفه،فیزیک، کیهانشناسی و با در نظر گرفتن قصد نویسنده برای گسترش حکمت و فلسفه و علم با زبانی ساده، نسبتا راحت است. نویسنده مفاهیم را هرچه سادهتر با مصداقهایی تاریخی، ادبی و علمی تشریح نموده و با رفرنسهایی علمی بسط میدهد. هرچند بخشهایی از آن نظر نویسنده است و یا تئوریهایی هستند که به صورت تجربی آزموده نشدهاند. با این حال خواندنشان خالی از لطف نبوده و روزنی از دیدگاهی فیزیکی نسبت به جهان را برای خواننده به ارمغان میآورد. از شگفتیهای کتاب شرح سیاهچاله و مخروطهای زمانی است. از سویی بسیاری از فرضیات و پیشفرضهای نویسنده برمبنای استدلالهای خودش بود[همچو جهت پریشانی جهان، از سوی آنتروپی کم به سمت آنتروپی بیشتر، و یا خاص بودن وضعیت آشفتگی تکاملی انسان و پیرامونش، همچنین ادراک زمان به دلیل این تفاوت میزان آشفتگی و قائل شدن مرز اکنون میان گذشته و آینده و … و جنبه تجربی و علمی نداشت. با این حال نوشته به صورت علمی پیش میرفت و مؤلف اغلب از شاید استفاده نموده و همچنین هرکجا نظر شخصی خودش غالب بود، بیان میکرد. مشکل من با این سبک علمی نگاه کردن به جهان (در مقیاس ابراتمی، کوانتومی و ذرات الکترومغناطیس) این است که لاف لاس اولین سنگ بنای این تفکر جزئی نگر و طبقه بندی تشریحی جهان بر مبنای علم را گذاشت و نتیجه آن جنبشهای علمی چپ، مارکسیسم، جنگهای جهانی و در نهایت نائل شدن به افتخار کشتار با بمب اتم شد. فکر میکنم علم اغلب تئوریهای خودش را به گونهای سازمان میدهد که گویی بسیار میدانیم، با این که همان علم ابزار بشری است که دستگاه ادراکی پیچیده اما نسبتا کمتوانی دارد. ترجمه آقای محجوب روان بود و کلمات فارسی شکیلی داشت، هرچند ترجمه مزدا موحد[نظم زمان-نشر نو دقیقتر و از منظر دستوری صحیحتر مینماید. در پناه خرد
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.