یادداشت سارا کرمانی

                بسیار کتاب جذابیه که با نثر روان و پر از مثال و داستان مطلب رو رسونده. راستش یادم نمیاد که با خوندن این کتاب تونستم که عادتی رو در خودم ایجاد کنم یا تغییر بدم. یعنی یادم نیست که تونستم با استفاده از کتاب یه کار مشهود و عملی بکنم یا نه! اما از خوندنش خوشحالم.

در فصل اول با آزمایشی بر روی یک انسان که حافظه‌ی کوتاه مدتش رو از دست داده نشان می‌ده که عادت به تنهایی بسیار مهم و قدرتمنده.

فصل دوم با بیان خاطرات فردی به نام هاپکینز که در صنعت تبلیغات تحولات جدی‌ای ایجاد کرده بود یک چرخه‌ی ایجاد عادت را شرح می‌دهد. در این چرخه یک cue در ابتدا، یک روال در ادامه (مطلوب ما) و یک پاسخ یا جایزه در انتها دیده می‌شود.
با آزمایش‌هایی دریافته شد که به محض این‌که بدن به این چرخه عادت کرد، لذت دریافت جایزه قبل از دریافت آن و بلافاصله بعد از cue در مغز احساس می‌شود (به طور دقیق‌تر بهتر است بگوییم پیش‌بینی می‌شود). در نتیجه مغز بعد از پیش‌بینی لذت دیوانه‌وار به دنبال انجام آن روال می‌رود. (craving) و اگر آن را به دست نیاورد نوعی احساس ناکامی یا خشم در مغز بیدار می‌شود. 

فصل سوم روند تغییر عادات را شرح می‌دهد. برای تغییر عادات باید cue  و reward را حفظ کرد و فقط routine را تغییر داد. در شرایط سخت ایمان تنها چیزی است که به نظر می رسد باعث می شود که تغییر عادت باقی بماند. اگر به دنبال این هستید که عادات خود را تغییر دهید این فصل را بخوانید.

بخش دوم کتاب در مورد عادات سازمانی است
مورد اول بررسی مورد کارخانه‌ی آلمینیوم بود که در آن مدیر جدید با تاکید روی امنیت عادات رفتاری کارمندان رو عوض کرد. 

مورد بعدی استارباکس است. کارمندان استارباکس روی willpower کار می کنند توی کلاس های آمادگی شون. این فصل باعث شد ترغیب بشم که کتاب خاطرات صاحب استارباکس رو بخونم.
صاحب استارباکس کسیه که تو بچگی تو یه محله ی خیلی فقیر و بدبخت زندگی می کرده
ولی می گه مامانش هر روز ازش می پرسیده که امروز چطوری تکلیفت رو انجام می دی؟ فردا چی کار می کنی؟ چی کار می کنی برای امتحان فردا آماده بشی؟ می گه این باعث می شد من یاد بگیرم هدف تعیین کنم

        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.