یادداشت پرستو خلیلی

آن سوی پرچین خیال
        از این داستان‌هایی که راه به داستان‌های دیگه باز میکنه خیلی خوشم میاد.

باسلامی دوباره.
قصه از این قرار هست که عراز دنبال راهی برای خوب شدن مادرش میگرده. به هرراهی هم دست میگذاره، از شکار کردن قو بگیر تا وارد شدنش به دنیای قصه‌ها. ولی چه چیزی واقعا حال مادر رو خوب میکنه؟ شکار کردن یا شکار نکردن؟ قصه‌ها واقعا چجوری قدرت دارند که حال آدم رو بهتر کنند؟
      
7

6

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.