یادداشت سیده زینب موسوی
1403/10/24
برخلاف جلد اول از این جلد خیلی خوشم اومد. جلد دوم مجموعهٔ خانوادهٔ تیبو در واقع شامل سه کتاب میشه، طبابت، سورلینا و مرگ پدر، که من این دو تای آخر رو بیشتر دوست داشتم. تو این جلد خیلی بیشتر تونستم با شخصیتها همراه بشم و نکات تأملبرانگیز و درگیرکنندهٔ روحش بسیار بیشتر از جلد اول بود. در واقع اصلا انگار از این رو به اون رو شده بود و حس میکردم نویسنده اون جلد اول کذایی رو برای سنجش میزان پایداری خوانندهها نوشته 🙄😄 البته فکر نکنید میتونید از روی جلد اول مستقیم بپرید سر جلد دوم :) جلد اول با تمام رومخبودنش برای درک بهتر وقایع جلد دوم لازمه. فقط تحمل کنید و اگه مثل من حالتون از توصیفات و شخصیتهاش بهم خورد همچنان ادامه بدید! البته که تو این جلد هم یه نمونه شخصیتپردازی داستایفسکیوار داشتیم (این عنوانیه که من به شخصیتهایی میدم که کلا برام قابل درک نیستن و توصیفات درونیشون پر از تناقضه، و کلا در برابرشون اینطوری هستم که یعنی چی؟! این چی میگه اصلا؟) حالا همین آدم تو کتاب دوم (سورلینا) خوب بودا 🙄 بماند. ولی کلا این کتاب سوم، مرگ پدر، اگه اون تیکهٔ شخصیتپردازی داستایفسکیوار رو در نظر نگیریم واقعا عالی بود و البته بسیار ناراحتکننده... همونطور که تو گزارشپیشرفتهام گفتم تو این کتاب بیشتر از هر وقت دیگهای نسبت به دین مسیحیت احساس نزدیکی کردم... البته که خیلی هم از دست دو پسر خانوادهٔ تیبو حرص خوردم 😒 حس میکنم لازمه بیشتر از این توضیح بدم ولی خب اینطوری شاید باید خیلی وارد جزئیات بشم و مقادیری داستان رو لو بدم. به همین مقدار اکتفا میکنم که بگم این جلد از اون کتابهاست که واقعا میارزه بیشتر از یه بار بخونیش...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.